۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه

اولين منتخب ملت ايران سخن مي گويد


پيام ابوالحسن بني صدر بمناسبت ماه كودتا وجنبش همگاني


ایرانیان!

نمایش فضاحت بار رﮊیم مافیاها، در 14 خرداد، نمایش ناتوانی و انحطاطش گشت. یک عامل این ناتوانی شما مردم ایران، با گزینش شفاف خویش شدید. پس با ادامه جنبش همگانی، می توانید صاحب سرنوشت خویش بگردید. می توانید فرصت بزرگ را برای توانا شدن مغتنم بشمارید.

می دانم که پرسشهایی هستند که، در اندیشه جمعی و اندیشه یکایک شما، پاسخ می طلبند. اما جنبش را باید یا نباید ادامه داد، نباید در شمار پرسشها باشد که به انتظار پاسخ هستند. زیرا 14 خرداد، روزی که رﮊیم مافیاها ناتوانی خود را، پیشاروی شما و جهانیان، به نمایش گذاشت، روز پایان دوره ای و آغاز دوره جدیدی شد. در این دوره، هرگاه شما مردم برآن نشوید که حاکمیت خویش را اعمال کنید، اختیار خود و وطن خویش را به دولتی ناتوان تحت امرمافیاها و قدرتهای سود جوئی سپرده اید که بیش از گذشته، ثروت ملی شما را به یغما می برند. بیش از گذشته، فرصتها را می سوزانند. بیش از گذشته شما و وطن را به شعله های آتش خشونت می سپارند. بیش از گذشته ایران و ایرانیان را بی چیز می کنند. بیش از گذشته موجودیت ایران را به خطر می اندازند.
از وجدان تاریخی خود بپرسید تا به شما بگوید هیچ خطری به بزرگی خطر یک دولت ناتوان نیست. وجدان تاریخی به شما می گوید: از اواخر سلطنت صفویه تا استقرار سلطنت قاجار، سه چهارم جمعیت ایران در جنگهای داخلی و خارجی از میان رفتند. در سالهای پایانی قاجار، سراسر ایران، بابت امتیازها، در اختیار روس و انگلیس بود. حاصل آن ضعف، دوران پهلوی شد که دولت خارجی گشت و اقتصاد تولید محور جای خود را به اقتصاد مصرف محور داد. ایران به اشغال قوای روس و انگلیس و امریکا در آمد. هرگاه استقامت قهرمانانی چون مدرس و مصدق و جنبش شما نبود، ایران یا به دو منطقه نفوذ دو قدرت روس و انگلیس تقسیم می شد و یا به تیول انگلستان در می آمد (بنا بر قرارداد 1919) و یا تحت قیمومت سه دولت امریکا و انگلیس و روس قرار می گرفت.
ناتوانی دولت مافیاها، با خود به ناتوانی سپردن شما، به توانائی بدل نمی شود. زیرا عامل ناتوان شدن این رﮊیم، خود او است. ناتوانی ذاتی رﮊیم است چرا که، در درون، تضاد با حقوق ملی را رویه کرده است. تضاد با مردم را رویه کرده است. ستون پایه های استبداد خود کامه (سپاه و دادگاه انقلاب و بسیج و...) را ساخته و ثروت ملی را هزینه نگاهداری آنها کرده است. مصالح ملی را بر حقوق ملی و حقوق انسان مقدم و حاکم کرده است. خشونت را روش اصلی کرده است و در همه ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی زور را حاکم کرده و وجدان اخلاقی را از عمل بازداشته است. ناتوانی ذاتی رﮊیم است زیرا، در بیرون، بحران سازی را با باج دادن همراه کرده است. چنانکه بیشترین تکیه رﮊیم بر روابط خود با دنیای خارج است. از این رو، توانا شدن دولت به تغییر رابطه دولت با ملت، از راه حذف ولایت مطلقه فقیه و استقرار ولایت جمهور مردم وحذف ستون پایه های دولت استبدادی وابسته و کارگزار ملت کردن دولت است. پس، هرگاه شما مردم توانائی های خود را از یاد ببرید و بر زمین تسلیم بنشینید، ناتوانی دولت مافیاها صد چندان می شود و میزان خشونت و ویرانی بحدی می رساند که حیات ملی بخطر می افتد.
بدین قرار، ناتوانی چنین دولتی را تنها ملت، از راه جنبش برای بازیافت حاکمیت خویش، می تواند جبران کند. بخصوص که پرسشهای دیگر، از نوع حاکمیت مردم چگونه می تواند سازمان بیابد؟ بدیلی که می باید دولت نیرومند را تصدی کند کدام چند و چون را باید داشته باشد؟ خشونت زدائی بقصد دست یابی به آشتی و صلح ملی چگونه باید انجام شود؟ فقر همگانی چسان می باید به غنای همگانی بدل شود؟ و... گرچه، در جریان جنبش، می باید پاسخهای شفاف بجویند، اما بدون جنبش، پاسخ نمی جویند و کشور وضعیتی بس خطرناک می یابد. زیرا ایران، وطن شما، در ید دولتی و ملتی ناتوان، روزگاری بس سیاه تر می یابد.

ایرانیان!

توانائی های خویش را بیاد آورید و بکارگیرید و اجازه ندهید تسلیم شدگان، در شما، ناتوانائی ها را الغاء کنند. آنها که چنین می کنند، حیات ملی شما را به خطر می اندازند. شما هم اگر خویشتن را به لشگر ناتوانی ها بسپرید، توانائی های شما را به یغما می برد و ناتوانی رﮊیم با ناتوانی شما، نه دو که صد چندان می شوند. هیچگاه از این واقعیت غافل نشوید که ضعف شما ضعف رﮊیم را به قوت بدل نمی کند بلکه ایران را بیش از آنچه در تصور گنجد، ناتوان می سازد. به پی آمدهای این ناتوانی بیاندیشید و عزم را بر ادامه جنبش تا پیروزی جزم کنید.
22 خرداد، روز تقلب بزرگ، روز بی اختیار کردن کامل شما است. 30 سال پیش از آن، آقای خمینی گفت: «35 میلیون بگویند بله من می گویم نه» و کودتا کرد. از آن پس، جریان توانائی را که از رهگذر انقلاب پدید آمده بود، به جریان ناتوان سازی جامعه ایرانی باز گرداند تا کار خود را به سرکشیدن جام زهر شکست، در جنگ، کشاند. با وجود این، ایران گیتی ها (کسانی که در سازشهای پنهانی با امریکا تحت حکومت ریگان و بوش شرکت کردند و در پی مرگ آقای خمینی، با کودتای دیگری دولت را تصرف کردند) جریان ناتوان کردن مردم ایران را تشدید نیز کردند. تقلب بزرگ در 22 خرداد 88، محکوم کردن ایرانیان به زندان ناتوانی شد. شما ایرانیان به جنبش درآمدید، از زندان بدر آمدید و در جریان بازیافت توانائی شدید. زنهار! این جریان را قطع نکنید چرا که به جریان ناتوانی باز می گردید و شتاب گرفتن در این جریان، بدون تردید، حیات شما را بمثابه یک ملت، به خطر می اندازد.
به جنبش ادامه دهید و خود و جهانیان را وارد جریان توانائی از رهگذر بازیافت استقلال و آزادی کنید.
19 خرداد 1389ابوالحسن بنی صدر

۴ نظر:

  1. سلمام
    دستتون درد نکنه به خاطر انتشار پیام آقای بنی صدر
    واقعا صبر وتحمل در مبارزه را باید از ایشان آموخت

    پاسخحذف
  2. سلام دوست عزیز
    من دوباره فیلتر شدم.
    در مورد علت اینکه چرا موسوی و کروبی راه پیمایی 22 خرداد را لغو کردند به نظرم نمی شه سریع نظر داد
    فکر نکنم مصلحت نظام یا مصلحت شخصی خودشون باشه در آینده شاید بهتر معلوم بشه

    در مورد اصلاحطلبان و جریان اصلاح طلبی هم خوب مشخص است عده ای از اصلاح طلبان رای مردم را فقط نردبانی برای بالا رفتن و به قدرت رسیدن می دانند و شاید الان هم پشیمان باشند که با جنبش سبزیها همراهی کردند
    اما به نظرم موسوی و کروبی در این یک سال خیلی تغییر کرده اند. دیگر موسوی و کروبی یک سال پیش نیستند
    شما انقلاب 57 را ببینید آقای خمینی در کدام اعتراض خیابانی شرکت داشت کی جانش به خطر افتاد؟ از آنجا به مردم دستور می داد که خیابانها را ترک نکنید انگار که اصلا جان مردم اهمیتی نداشت
    ولی اکنون موسوی و کروبی پا به پای مردم دارند هزینه می پردازند
    هم بهشان شلیک می شود هم خویشاوندانشان مثل بقیه مردم کشته می شوند. هم مورد اهانت عده ای جاهل قرار می گیرند
    به نظرم نباید به خاطر این تصمیم اخیرشان کل عملکردشان را زیر سوال برد و گفت اینها با آنها هم داستان هستند
    شاید بخواهند هزینه های کمتری بپردازیم و در آینده دورتری به نتیجه برسیم
    مگر پیروزی سریع انقلاب 57 چه سودی برای مردم داشت
    پس همانطور که موسوی و هم کروبی اعلام کرده اند وظیفه اصلی ما بالا بردن آگاهی مردم است
    ا

    پاسخحذف
  3. درود بر شما دوست عزیز

    ضمن عرض خسته نباشید ، امیدوارم در این راست راه استقلال و آزادگی ، پرصبر و با استقامت ، نویسا و کوشا باشید.

    قربان شما
    ع.نواندیش

    پاسخحذف
  4. پاسخ به دوستان:
    ضمن تشكر از مراجعه وابراز نظر همه دوستان با همه گرايشات وطيفهاي فكري وسياسي.در انجا نقد بر روش رسيدن به هدف استوار بود كه از يكسو مدعي اندريافت حق=هدف مي باشد واز سويي روش تحصيل هدف را مصلحت قرار مي دهد.بنابر قاعده قدرت (كتاب پايه سياست يعني شهريار ماكياولي)قدرتمند موجودي اخلاقي نيست ولذا مجاز است هر وسيله اي را براي استيفا وپياده سازي هدف بكارگيردومقيد وپسخگو هم نيست.پس يعني مخاطبي اساسا ندارد ومخاطب عملش خود او ومقاصد شخصي است.اين بطور خلاصه يعني دايره بسته قدرتمداري.ولي وقتي بحث از استيفاي مخاطب در سطح عام وجمهور مردم مي شود باز بنابر قاعده اساسا نمي شود قدرت+مدار بود يعني مدار حركت بايد فرق كند چون خود بخودي شما با اين ادعا در مدار قدرت نيستي عامه مردم را به مشاركت مي گيريد.حال در اين فرايند بايد روش متناسب با هدف خاص خود انتخاب شود.يعني وقتي هدف حقوق ملي وحقوق انسان مي شود بايد ايستادگي بر حق صورت گيرد ونه مصلحت خارج از حق.مصلحتي روش متناسب مي شود كه در خود حق را به همراه داشته وتامين كند وخارج از اين بيراهگي در تحصيل هدف است وفسادگستر مي شود.انسانها وعقلهاي اين نوع انسانها درگير ثنويتها است.ثنويت صورت يا محتوي.نمي تواند صورت ومحتوي يكسان ومرتبط با هم بسازد روزي به صورت رجحان مي دهد وروزي بر محتوي ودر اين راه در مغالطه است.من در نقد به ادمها كاري ندارم ونمي پسندم نه پرستش شخص را ونه نكوهش او را.در عمل سياسي استراتژي وتاكتيك ها هستند كه از انسانها مبارز ويا سر سپرده مي سازد.روش اقايان متناسب با هدف=خواست امروز مردم ما نيست.در دايره ومحدوده حاكميتي كه خود اين عرصه را ترسيم مي كند عمل كردن دستبند زدن داوطلبانه است واتفاقا خوشايند رژيم مافياها.

    پاسخحذف