۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

با ياد شهداي راه آزادي جنبش 88 به رويش 89 پيوند ناگسستني دارد

نوروز،روز جشن تجديد اراده ملتي براي زندگي در استقلال وآزادي














هموطنان،نوروزي كه از راه مي رسد شما جشن حلول آن را مدتها قبل تر برگزار كرده ايد.درست همان هنگام كه در 22 خرداد از وجود خدعه ونيرنگها در دستگاه نظارت استصوابي حاكميت استبدادي با خبر بوديد اما براي اثبات باورتان به خردجمعي وجمهور مردم در حاكميت ملي حاضر شديد آخرين فرصت درمان از جنون قدرت وخودپرستي را به استبداد فقيه بدهيد ولذا با تحريم كنندگان انتخابات كه با پيشنهاد تحريم سعي در اجماع وتحرك بيداري وجدان عمومي بر سر آري به رهبري خويشتن در استقلال در تصميم وآزادي براي اجراي آن تصميم داشتند،همراه شديد تا با حضور خود در انتخابات رسوا واز پيش متعيين اتحاد واتفاق نظر به باورمندي به آري به ولايت جمهور مردم در قبال نه به ولايت فقيه را مشي عملي نموده ودر بوته عمل بگذاريد.اما هزاران افسوس كه ذهن يخ بسته استبداد توان اندازه گيري وسنجش فهم وشعور جمعي را نداشت وفرياد مردم سالاري شما را نشنيد وبه نفع وبراي بسط يد قدرت وتكصدايي عليه شعور عمومي كودتا كرد.
ودرست همان هنگام كه شما اين توهين اشكار وعريان را بر نتابيديد وغريو دادخواهي وتظلم را همراه با استقلال واقتدار سر داديد ودر 25 خرداد خيابانهاي اين كهن بوم وبر را فرش سبز كرديد تا اينبار نه به استبداد جاهل وجور فقيه را رساتر بگوييد واكثريت به غارت رفته در صنوقها را با اعداد انساني در جلوي چشمان استبداد به نمايش بگذاريد بلكه گوش بسته استبداد آن را شنيده وچشم به خواب مرگ رفته قدرت پرستي آن را ببيند.اما هزاران فغان وآه كه قدرت گوشها را كر وچشمها را كور تمام كرده بود.استبداد فقيه بر شما تيغ گشود واعلان جنگ كرد اما شما به يمن باور به بازيافت حيات در استقلال نهراسيديد وسينه شجاعت وايستادگي بر حق خود را سپر كرديد كه اين از اعجاز شگفت آور خودباوري است.سينه فرزندان پاك شما سرخ شد به خضابه آزادگي وگلوي دختران وپسران شما دريده شد با تيغ جفاي استبداد.ندا،سهراب،ترانه ومحسن و...درآزادگي وآزاديخواهي پيشمرگ وپيش قراول كاروان آزاديخواهان شدند تا رسوايي دولت كودتا وحاكميت استبدادي در نزد جهانيان به موضوع روز بدل شود.باز ساخت حيات اجتماعي – سياسي در استقلال وتداوم آن در آزادي،زندگي با رويكرد استقلال وآزادي را روزمره كرد وجنبش همگاني بيانگر بيداري وجدان عمومي شد.به دور از انتظار نبود كه طليعه نور جنبش همگاني ظلمات استبداد را شكافته ودر عمق جان آن روزنه اي از نور آزادي به روي هم ميهنان باز كند.
حال،مگر نه آنكه بهار ونوروز روز نو شدن است با نشانه هاي نو وجديد،سبزي وطراوت.وشما روز و روزگاري نو ساخته ايد كه در آن ظلمات وسياهي استبداد رفتني ونورو روشنايي آزادي متجلي است .كه در آن لباس كهنه وپوسيده وسياه استبداد را از تن درآورده وبه دور انداخته ايد و ديباي سبز آزادي را كه برازنده وقار وقامت باسق تان است را برگزيده وبر تن كرده ايد.آيا اين همه نشانه هاي بهاراستقلال وآزادي نيست؟
در عين حال طبيعي بود دولت كودتا كه از استقلال وباز پسگيري ميدان خواستهاي سياسي- اجتماعي شما ملت متحير شده بود طرح تقابل و دشمني وضدييت را در حد اعلاء دنبال كند تا از شكستن پايه هاي استقرارش جلوگيري بعمل آورد لذا به سركوب وترويج خشونتي دست زد كه هزينه هاي گراني در قبال دستاوردهاي فراوان مردم بهمراه داشت.بسياري از قلمها وقدمها شكسته شد وخبرنگاران ونويسندگان وفعالان حقوق زنان وحقوق بشر ومطبوعات راهي زندان كودتا شدند و بيشماري از آنان راه غربت وكوچ اجباري را در پيش گرفتند.برگزاري دادگاهاي پسا قرون وسطايي وبه غايت مضحك كه توهين آشكار به شعور مردم وكرامت انساني متهمين واهي اين دادگاهها بود.خانواده هاي زيادي داغدار عزيزانشان وعده كثيري هم بي خبر از سرنوشت دلبندان خود شدند.فضاي تهديد وترور وارعاب در دستور كار قرار گرفت. موج سازيها والتهاب افريني هاي سياسي در فضاي  داخلي وخارجي به قصد عبور وگم كردن جو سنگين اعتراضي كه توسط ملت سايه وحشت بر سرحاكميت كودتا انداخته بود وپيش خور كردن ثروت ملي از جمله نفت براي هزينه  مورد نياز اين تشنجات.تورم ودر نتيجه آن كاهش توليد مراكز صنعتي وكشاورزي وتعطيلي كارخانه ها ومتعاقبا بيكاري ونهايتا ركود اقتصادي وافزايش واردات توسط رانت سپاه ومافياهاي نظامي – مالي وعمله استبدا به قصد دريافت حق سكوت وجيره ومواجيب بگيري همه وهمه بر شانه هاي مردم سنگيني مي كند.
حاكميت كودتايي كه در عرصه اجتماعي – سياسي ضربه سنگيني را پذيرفته بود به قصد جبران روي به وجه اقتصادي برد وطرح هدفمند كردن يارانه ها را با شبهات وسئوالات بي پاسخ در دستور كار  فوري قرار داد.تا وابستگي اقتصادي مردم به دولت را بيشتر كند واز آن طريق بتواند استقلال بازيافته مردم در عرصه هاي اجتماعي وسياسي را هم در اختيار دوباره خود در آورد.اين طرح كه به گواه كارشناسان مستقل وغير دولتي فشار مضاعف اقتصادي را بطور مستقيم به مردم وارد خواهد كرد بشكل غير مستقيم بدنبال ناكارآمد كردن مردم در جنبش همگاني از راه وابستگي شديد اقتصادي ومشغول كردن انان در روزمرگي هاست.از وخامت اجراي اين طرح همان بس كه نمايندگان اين مجلس مطيع وسرسپرده حاضر به تصويب كليات آن نشدند وپس از اختلاف نظرهاي فراوان ولي براي رعايت ميزان سرسپردگي وجلوگيري از تكدر خاطر بيت معظم يكبار ديگر مصلحت ماندن در مرداب استبداد وبقاء پر هزينه حاكميت كودتا را به راست راه استقلال وآزادي وحق مردم ترجيح دادند.دولتي وانتفاعي بودن  وضد مردمي بودن طرح هدفمند كردن يارانه ها چنان است كه احمد توكلي رئيس مركز پژوهشهاي مجلس براي رهايي از عذاب وجدان نيمه جان خود نتيجه تحقيقش را رسانه اي كرد وگفت:«تورم 35 درصدي برآورد مركز پژوهشها در اثر اجراي اين مصوبه است.بانك مركزي هم 25 درصد نرخ تورم را پيش بيني كرده است با بودجه انبساطي نفتي كه كميسيون تلفيق تصويب كرده است .نرخ تورم به 50 درصد مي رسد كه بيكاري وفقر جدي دربر خواهد داشت»يا در گوشه ديگر صحنه اقتصاد كشور معاون وزير اقتصاد مي گويد«45 ميليارد دلار مطالبات بانكها معوق مانده است پس سيستم بانكي تواني براي قرض دادن به دولت ندارد».از طرفي با وجود افزايش ميزان واردات كالاهاي خارجي به 60 ميليارد دلار به گواهي آمار جايي براي توليد داخلي وكسب وكار واشتغال باقي نمي ماند.كه تهديدي است براي استقلال مردم براي تداوم جنبش اعتراضي.بنابراين واقعيتها دولت كودتا يكسويه وبراي جبران كسري بودجه سال جاري دل به طرحي بسته است كه از محل آن مي تواند 40 هزار ميليارد دلار درآمد براي خود كسب كند وبودجه اي را به مجلس برد وتصويب كرد كه سراسر محتاج ووابسته به نفت ومصرف محور است.از آنجاييكه با حمايتهاي سياسي اين دولت به هيچكس وهيچ جايي پاسخگو نيست در دخل وخرج آن كاملا مختار خواهد بود.اينهمه گوياي واقعيتي است كه بايد صفت استقلال شركت كنندگان در جنبش همگاني را پررنگ تر وبارزتر از قبل  كند تا تك پايه شكسته باقي مانده از بناي استقرار دولت كودتا امكان ترميم بخود نبيند.لذا سال پيش رو سال رويارويي وتقابل مردم با دولت كودتا در عرصه اقتصاد است كه براي استقلال وتداوم جنبش نيازبه رويكرد استقلال وآزادي مردم دارد.از اين رو نوروز را بعنوان جشن كهن ايراني در مرگ ضحاك ماردوش وبهار سمبل تجديد حيات در كالبد هستي والگو پذيري از آن به مثابه تجديد اراده ملتي براي زندگي در راست راه استقلال وآزادي را به شما هموطنان عزيز فعال در جنبش صميمانه تبريك وتهنيت مي گويم

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

در مقام اولين پرچمدار خط استقلال وآزادي



بمناسبت چهاردهم اسفند سالروز درگذشت دكتر محمد مصدق

از مكارم اخلاقي تا رهبري جنبش ملي

14اسفندماه سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق بزرگ‌مرد تاریخ ایران و پرچم‌دار مبارزه با استعمار و استبداد است. منش و روش او چه در زندگی شخصی و چه در عرصه کشورداری همچنان نمونه‌ای خوب و الگویی شایسته خواهد بود برای دولتمردانی که شعار مردم‌داری سرمی‌دهند، و ادعا می کنند که می‌خواهند با روش ساده‌زیستی حکومت کنند.نمونه اي تجربه يافته واستقبال شده از سوي مردم از الگوي سياست اخلاق محور كه در انديشه راهنمايش سياست و دولت را قائم به اصول اخلاقي معرفي مي كند تا سازگار با بيان عامه مردم باشد وهمه فهم گردد تا بتواند ابزار آزادي ودفاع از حقوق همان مردمي گردد كه شعار يگانگي با آنها را سر مي دهد ونه بدل به بيان وابزار سلطه وقدرت گردد و در ضديت با خواستهاي مردمي در بيگانگي با حقوق شان عمل كند.اين نمونه وشيوه حكومتداري است كه خود را متكي به علائم وابزاري مي كند كه براي خاص وعام مردم قابل باور وملموس واحترام واجرا است وانديشه راهنمايش را تا سطوح ولايه هاي زيرين جامعه بسط مي دهد وبه شكل متواضعانه اي ريشه هاي هاي كنترل ونظارت عملكرد حاكمين ان در دست مردم خواهد بود.مسئولين مجري خواستهاي عمومي اند و تصميمات از طريق مردم عمل مي شود.مردم نيازها ومطالبات خويش را در عمل مجريان مي بينند واينچنين است كه حاكميت ملي محقق مي شود.به اين قرار بود كه استعمار بيگانه به كمك استبداد داخلي و عمله اش بر روش تجربه مردم سالاري كودتا كرد وحكومت نوپاي دكتر محمد مصدق را برانداخت تا از بدحادثه ايرانيان همچنان با حكومتهاي كودتايي خو كنند.در اين روزگار كه حاكميت كودتا جاري است غربت او ويارانش بيش از پيش باور مي شود



آرامگاه او در خانه اش در احمد آباد كه به دستور استبداد وقت پس تحمل سالها حصر خانگي اجازه دفن هم غير از خانه اش نيافت
در این مورد رئیس دفتر دکتر مصدق گوشه‌ای از ویژگی‌های او را در دوران 28 ماهه نخست‌وزیری‌اش این‌گونه یادکرده است: "قسم مصدق همیشه «به‌حق‌خدا» بود. دو تا یتیم از بچه‌های احمدآباد همیشه در خانه‌اش بود و اینها را بزرگ می‌کرد. زندگی‌اش فوق‌العاده ساده بود. چه هدایا برای شخص ایشان و چه برای دولت محال بود به منزل بیاید. هیچ سرسوزنی نمی‌گرفت. یک کلمه دروغ از دهانش درنمی‌آمد. یک وعده حرام نمی‌گفت. بیست و هشت‌ماه نخست‌وزیری مصدق یک ریال از اعتبار دولت بابت مخارج دفتر نخست وزیری خرج نشد. همه خرج‌ها را شخصا می‌پرداخت. خرج نهار و شام و صبحانه 50 سرباز و درجه‌دار که آنجا بودند را خود مصدق می‌داد. همچنین عیدی‌ها و هزینه‌ها و پاداش‌ها را. دکتر مصدق در عرض بیست ‌و هشت ماه حکومت از جیب خودش حدود دومیلیون و ششصد‌هزار تومان خرج کرد. مصدق کوچکترین هدیه را حتی از صمیمی‌ترین دوستانش نمی‌پذیرفت. یادم هست خبر آوردند که آقای امیر تیمور کلالی، از دوستان مصدق، یک کامیون کوچک خربزه از مشهد فرستاده بودند. وقتی خبر آوردند که خربزه را آورده‌اند اوقاتش تلخ شد و گفت: این چه کارهایی است؟ این چه بدعت‌های بدی است؟ من خربزه می‌خواهم چه کار؟ بگویید برگردانند. گفتم آقا به امیر تیمور توهین می‌شود. از روی اخلاص و ارادت این کار را کرده. اگر کامیون به مشهد برگردد راه که آسفالت نیست و عمده‌اش خاکی است. همه خربزه ها می‌شکند و خراب می‌شود. گفت اجازه نمی‌دهم یک‌دانه از این خربزه‌ها به خانه من وارد شود. گفتم پس اجازه بدهید اینها را ببریم دارالمجانین. گفت ببرشان. خربزه ها را بردیم آنجا. بعد از آن مصدق، نریمان شهردار تهران را احضار کرد و گفت: مطالعه کن و ببین چه محل درآمدی پیدا می‌کنی که جیره مریض‌های آنجا را بالا ببری که مریض‌هایی که آنجا می‌خوابند از لحاظ غذا و پرستار و دوا در مضیقه نباشند. بعد از آن بود که جیره هر مریض از 3 تومان به 10 تومان افزایش یافت. یک‌بار پیشکارش که شرافتیان نام داشت و 46 سال پیش او بود بر حسب تصادف با سایر کارمندان بانک و نخست‌وزیری سوار ماشین نخست‌وزیری شده بود. مصدق چنان توپ و تشری به او زد که به چه مناسبت تو که کارمند دولت نیستی سوار ماشین دولتی شدی؟ خود مصدق یک دفعه هم ماشین نخست‌وزیری را سوار نشد. یک پلیموت سبز رنگ داشت که از آن استفاده می‌کرد. همه چیزش ملی بود. لباس و کفش و همه چیزش وطنی بود. او هیچ چیز خارجی نداشت. دکتر مصدق به خصوصیات اخلاقی و شخصی ما توجه داشت. اگر به فرض می‌فهمید که من مشروب می‌خورم محال بود مرا نگهدارد. اگر به فرض می‌شنید که پکی به تریاک می‌زنم محال بود مرا تحمل کند. یکبار فهمید که یکی از کارکنان دفتر زن جوانی را صیغه کرده و شبها به منزل او می‌رود و به زن اولش می‌گوید من در دفتر مصدق هستم. دکتر مصدق به من گفت: آقای خازنی من دروغ را از هیچ‌کس نمی‌بخشم. این دروغ گفته، ثانیا هوس زن جوان کرده، این زن جوانی و عمرش را در این خانه گذاشته، با فقر و بدبختی‌اش گذرانده حالا او رفته زن دیگر گرفته؟ از کسانی که چند تا زن داشتند خیلی بدش می‌آمد. اصلا از اینها متنفر بود. مخالف شدید آنها هم بود. گفت دستور بده که حقوقش را به خودش ندهند. به خانم اولش بدهند. کارهای حقوقی‌اش را انجام دادم و از آن به بعد حقوق آن شخص را به زن اولش می‌پرداختند. یکبار آقا مرا خواست در حالی که عصبانی بود. گفتم آقا چه شده؟ گفت این مش مهدی آبروی ما را برده. گفتم چه کار کرده؟ گفت: از این بالا نگاه می‌کردم دیدم در کنار سینی سربازها، یک‌چهارم طالبی گذاشته‌اند. آقا، سرباز باید یک‌چهارم طالبی بخورد؟ اقلا نصف طالبی بدهند. غذای آنها را مراقب بود که بهترین غذا باشد. در همان آشپزخانه‌ای که نهار خودش را می‌پختند، غذای سربازها را هم می‌پختند. خلاصه سر طالبی غوغایی کرد. به آقا گفتم قرار است ارباب مهدی یزدی، رئیس هیئت مدیره وارد کنندگان چای، بیاید. گفت برای چه می‌خواهند بیایند؟ گفتم احتمالا راجع به چای است چون کسانی که می‌‌خواهند بیایند بزرگترین واردکنندگان چای هستند. گفت خیلی خوب. یک ربع قبل از این‌که اینها بیایند به مش مهدی گفت که از آن چای لاهیجان اعلی دم کن، میهمان می‌آید. وقتی مهمان‌ها آمدند دستور داد چای آوردند. چای لاهیجان هم واقعا معطر و عالی است. وقتی آنها چای را خوردند از ارباب مهدی پرسید: چای چطور بود؟ خوب بود، بد بود؟ خوب دم کشیده بود یا نکشیده بود؟ ارباب مهدی گفت خیلی عالی بود. گفت: این همان چای ایران است. وقتی گفت این چای ایران است آنها حرفشان را اصلا نزدند و مطرح نکردند که اجازه بگیرند چای از خارج بیاورند. مجلس به همین ترتیب با خوردن یک چای تمام شد." منبع: سایت ایران نامه