۱۳۸۹ تیر ۲۱, دوشنبه

پنج ماه قبل ازحمله صدام به ایران

هرگاه ملتي تحقير شدو خود نيز تحقير ودروغ راپذيرفت آنگاست كه استبداد وقوه قهريه(=قدرت) قوام مي يابد واصالت مي جويد ودر ضديت با حقوق ملي وحقوق انسان دست اندكار مي شود.گزارش زير برگ سياهي است از تاريخ ايران كه در ان ملتي استعدادهاي ذاتي وتوانايي هاي بلقوه را فروگذاشت و ناخودآگاه همدست ذهنيت سازي ودروغ پردازي دروغگويان شد و هيزم به آتش خيانت ريخت.در سايه قدرت وخرافه ودروغ است كه فساد وخيانت وخباثت متولد مي شود.جنگ هشت ساله يكي از اين خيانتهاي رسوا وعريان است كه رژيمي ضد ملي آن را عامل بازسازي استبداد نوين ديني كرد تا ستون پايه هاي استبداد جديد را شكل دهد در مشغوليت ودرگيري ذهن جامعه ايراني در جنگ.اگر جامعه تشنه آزادي بعد از انقلاب قائم به ذات همانگونه  كه چفته بود چه نمي خواهد  خود مي گفت كه چه مي خواهد وآن را مطالبه ونه واگذار مي كرد وحقوق ذاتي را پيگيري مي نمودوتوانايي هايش را باز مي شناخت كجا استبداد شكل گرفتني مي شد؟وكجا خيانت امكان عمل مي يافت؟با سكوت تامل بر انگيزي كه بتوان تجربه ها را از آن استخراج نمود ودر اختيار نسل جديد وبعدي قرار داد تا دچار تكرار تاريخ نگردد متن زير را بخوانيم وآن را مقايسه كنيد با صحنه امروز روزگار ايران وايراني كه چگونه باز از سر غفلت وغيبت مردم در آن صحنه عده ايي بر طبل جنگ مي كوبند تا در نزاع قدرت وروش حذف با پايمال كردن علني حقوق مسلم ملت ايران آن را طراحي كنند.به خود باور كنيد ومعتمد باشيد كه هركس خود خويشتن را هدايت مي كند ودر رهبري نياز به غير ندارد.هركس استقلال دارد تا تصميم بگيرد وآزاد است تا آن را اجرا كند.


نام 3 نفر در این گزارش آمده که 2 تن فوت کرده اند . اگر شما به سید محمود دعایی دسترسی دارید از او در مورد صحت این گزارش سوال کنید.
توصیه میکنم این ایمیل رو بخونید تا بفهمید چه خیانتی در حق ما شده و چطوری با جان دو میلیون نفر کشته از هر دو طرف بازی شده و جوونها رو به اسم دفاع از وطن فرستادن به مسلخ.
5 ماه قبل از حمله صدام به ایران (30 فروردین 1359 دراوج بحران گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا ) تیتربزرگ عنوان اصلی روزنامه کیهان (به مدیریت حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی و شمس الواعظین): امام ارتش عراق را به قیام دعوت کرد.
در یکی از سفر هایم به ایران حدود سال 1371 /1992، روزی در حضور مرحوم مهندس بازرگان ‏صحبت به جنگ ایران و عراق کشید واینکه ایا ممکن بود در ان شرایط از این جنگ پیش گیری کرد؟ ایشان ‏خاطره زیر را در این زمینه نقل کردند:روزی در سال 1359 از شورای انقلاب از من خواستند برای مشورت در مسئله مهمی در جلسه شورا شرکت ‏کنم . وقتی به جلسه رفتم دیدم اقای دعائی سفیر ایران در عراق نیز در جلسه حضور دارد. گفتند اقای دعایی ‏گزارشی دارند. اقای دعایی بیان کرد که در ماههای اخیر هر چند وقت یکبار و گاهی گاهی هرهفته مرا به ‏وزارت امور خارجه احضار و با ارائه مدارکی به دخالتها و کوشش ایران برای اخلال و اشفتگی در عراق ‏اعتراض مینمایند و من توضیح میدهم که این ها کار دولت ایران نیست و گروههای خود سرند که دنبال قدرت ‏نمایی هستند و نظایر این نوع استدلالها برای رفع اعتراض.
اما هفته گذشته صدام حسین مرا احضار کرد و پس از ‏بیان اعتراض شدید به دخالتها و اخلالها گفت این وضع برای من قابل تحمل نیست. شما بروید تهران و به اقای ‏خمینی بگویید من اولین دولتی بودم که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناختم و اگر اجازه بدهند من (صدام) ‏خودم شخصا به ایران میایم تا با مذاکره اختلافاتمان را حل کنیم اگر مایل نیستند با من مذاکره کنند من یک هیئت ‏عالیرتبه به ایران میفرستم و یا دولت ایران یک هیئت عالی برای مذاکره به عراق بفرستد تا اختلافات فیمابین حل ‏شود زیرا ادامه این وضع برای من قابل تحمل نیست و من برای خاتمه دادن به این وضع به ایران حمله نظامی ‏خواهم کرد. سپس اقای دعائی تاکید کرد که این ادمی است که حمله خواهد کرد.‏
‏شورای انقلاب تصمیم میگیرد که اقای دعایی به اتفاق اقای مهندس بازرگان و اقای دکتر بهشتی برای بیان ماجرا ‏و تعین تکلیف به دیدار رهبر انقلاب بروند. در این دیدار ابتدا اقای دعایی شرح کامل ماجرا ونهایتا تهدید صدام را ‏بیان میکند رهبر انقلاب در پاسخ به او میگویند محلش نگذارید. سپس اقای مهندس بازرگان به استدلال میپردازد ‏که باید توجه کرد که امروزه موقعیت ما به علت اعمال تندی که شده ومواضع تندتری که اتخاذ گردیده است در ‏بین ملل جهان چندان مطلوب نیست و اگر گرفتار جنگ شویم کسی از ما حمایت نخواهد کرد بلکه از طرف مقابل ‏ما حمایت خواهند کرد.
ازاین گذشته وضعیت ارتش به علت اعدام بسیاری از فرماندهان عالی و درجات پائین تر و ‏اهانت های بسیاری که به ارتش و ارتشیان از افراد وگروههای مختلف شده ومیشود وضع بسیار نامناسبی دارد ‏وبکلی فاقد روحیه لازم است. از این گذشته تسلیحات نظامی ما عمدتا امریکایی است و با مشکلات میان دو کشور ‏دیگر دسترسی به لوازم یدکی مشکل و شاید غیر ممکن باشد. براینها باید اضافه کرد که جهان غرب و حتی کشور ‏های عربی محال است بگذارند ما پیروز شویم. بنا بر این باید از وقوع جنگ جلو گیری کنیم. رهبر انقلاب در ‏پاسخ میگویند گفتم محلش نگذارید. مجددا اقای دکتر بهشتی شروع به استدلال میکند اما ایت الله خمینی تا سخن او ‏پایان گیرد تحمل نمیکنند واز جایشان برمیخیزند و برای بار سوم تکرار میکنند که گفتم محلش نگذارید و بطرف ‏در اندرونی حرکت میکنند . اقای دعایی که بسیار ناراحت شده بود میگوید اقا من به بغداد نخواهم رفت.
اقای ‏خمینی که نزدیک در اندرونی رسیده بودند پس از تامل کوتا هی رویشان را بطرف دعایی برگردانده ومیگویند ‏وظیفه شرعی ات می باشد که بروی وبدون اینکه منتظر پاسخ شوند به قسمت اندرونی وارد میشوند. به شورای ‏انقلاب برمیگردند و اقای دعایی بسیار ناراحت بوده در حالیکه گریه میکرده است میگوید به خدا قسم او (صدام) ‏حمله خواهد کرد. هیچ کس کاری نمیتواند بکند و مدتی بعد عراق به ایران غافلگیرانه حمله میکند.‏
ارسالی مهدی خانباباتهرانی