۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

اعدامهاي سياسي صريح تر از هر اعدامي محكوم است



لعنت به سكوت كه هرچه كرد او كرد

در اعدام عدالت خدا هم گريه مي كرد

تاريخ بشر ظلم وجفا كم به خود نديده است।تظلم ودادخواهي هم كم نداشته است।آنگاه كه محكوم زندگي در سياه چال بي عدالتي وظلم شد حقوقش را نشناخت وبه هر دليل سكوت كرد تا مشروعيت به ظلم گستري وتجاوز بدهد وآنگاه كه توانست به دستگاه ظالم ومظلوم كش شوريدن اغاز كند وبنيانش را بر اندازد بي درنگ خود را موجود حقوقمندي بازيافت كه به يمن اين باور تجاوز به حقوقش را ننگ حيات وزندگي وخلقت دانست وسكوت ولاقيدي را شكست واينگونه خواب آرام متجاوز وظالم را اشفته ساخت وبه او تازيد।طلب حق كرد।حريم ظالم را به خطر انداخت।ايستاد وپاي استقامت سست نكرد تا گام در فراخناي شناخت وباز ساخت عدالت به مثابه ظامن حفظ وتكريم اين حقوق بگذارد।خبر اعدام ناجوانمردانه وغير انساني «ارش رحماني پور ومحمد علي زماني»را كه بر خلاف تمامي قوانين وكنوانسيونهاي بين الملي و حقوق ذاتي انساني وحتي قانون متشتت وپر تضاد خود حاكميت ج.اسلامي است را همه ما شنيديم.اولين معيار وميزان قضاوت از انتشاراين خبر شرم آور واتفاق تهجر آميزكه يادآور عصر حجر بود،حس عدالتجويي است كه در همه ما به شكلي ذاتي وجود وحضور دارد.آن احساس به ما چه گفت؟از ما چه خواست؟تا چه ميزان در فشار وقبض وبست روحي قرارمان داد تا پاسخ درخور خويش را بگيرد وآرام وساكن شود؟آيا نگفت آنكه بر سر دار جفا رفت خود عدالت بود كه مي رفت؟آيا نگفت كه اعدام انسان ،اعدام عدالت است؟اعدام يك انسان يعني اعدام حيات جامعه وجامعه يعني من،تو،ما.آيا خود را بر سر دار نديديم؟اگر گفت پس سكوت چرا؟اگر هنوز هست ومي گويد پس ادامه سكوت چرا؟آيا نه اينكه با سكوت به دست خويشتن خود را مي كشيم؟خود را مي كشيم از همت،از غيرت وشجاعت.وحقوق را مي كشيم از اعتراض وطغيان ومطالبه وباز ستاندنش؟قرار است از عدالت تهي وخالي شويم؟ببينيم وبپرسيم از كجا شروع شد كه به اينجائيم؟سكوت اولين، پيامدش سكوت بعدي شد.سكوت بعدي،سكوتها را ساخت وسكوتها لاقيدي وبي اردگي را با خو آوردندو پيام آور مرگ وخفقان شدند.ودر اختناق ظلم فرصت اشاعه وگسترش يافت.قدرت وظلم به خودي خود ساخته نمي شود واشاعه نمي يابد وبه خودي خود هم از بين نخواهد رفت.ظلم با ابزار زور،قدرت،خشونت وارعاب ساختني است وزور بكار بردني واعمال شدني است.اگر سكوت نمي شد محل اعمال نيرو حذف بي محل مي شد.محل اعمال نيرو درك جامعه است.درك جامعه در گرو درك فرد فرد اعضايش.درك اعضا پاي در معرفت فرد به حقوقمندي موجوديتش دارد.درك حقوقمندي وعدالتجويي ريشه در شناخت انسان از خود به منزله موجود حقوقمدار دارد.اگر خود را چنين يافتيم ايم سكوت نكنيم تا با اعدام انسان.حق وعدالت واكرام وشرافت اعدام شود وجامعه از اخلاقيات ومعنويات ورافت كه لازمه زندگي اويند تهي شود واصالت به كاربرد خشونت وترس در محل زندگي مان داده شود.پس منطبق با اين اصول ناگسستني ذاتي،قانون منسوخ اعدام در درون ونهاد فرد فرد ما ونتيجتا در دل جامعه انساني محكوم است ودر تضاد با انسانيت.وقتي در درون محكوم است در بيرون زبان باز مي كند تا به بيان درآيد.آن دم كه بيان شد همه گير وواگويه مي شود چون با نهاد آدمي اين هماني پيدا مي كند .وقتي به تكرار درآمد به باور ويقين بدل مي شود وبه ثبوت و وثوق مي انجامد.همه زماني وهمه مكاني مي گرد ومي شود عين حق.

پس سكوت نكنيم.آنگاه راههاي بيان تصميم وخواست وجدانمان را مي يابيم.حداقل اينكه وجدان را از غل وزنجير ترس ولاقيدي رها مي سازيم.با قلم وانتشار واطلاع رساني بيان كنيم آنچه را كه وجدان سالم مي گويد.با گفتن است كه شجاعت ايجاد مي شود وترس به پستويي مي خزد.شجاعت،حركت مي آورد.حركت،اعتماد به نفس وباور را به همراه دارد.باور بايد به اجرا درايد تا باور باقي بماند زيرا در سكون رنگ ميرايي مي گيرد.آنگاست كه آنچه را باور داشته ايم بدان عمل كرده ايم.عمل ما وشما،عمل متقابل خشونت ساز را كم اثر كرده وتا بي اثري كامل به انزوا مي برد.بدين سان است كه با رعايت مسئوليت فردي وملي ،حقوقمداري تمرين مي شود وانسان به مثابه موجود حقوقمند حيات آزاد خود را باز مي يابد ومحيط زيست منطبق با ذات او مي گردد.كه شرايط وامكانات رشد را تا تكامل به او مي دهد ودر جامعه رشد ياب خشونت،حذف واعدام،تخاصم وقدرت،ظلم وزور نابود وبي بنيان مي گردند.وبدانيم آنانكه بر سر دار رفتند اگر پرونده محكوميت شان را مرور كنيم مجرم نبودند وبايد تبرئه مي شدند.به بهانه ننوشته ونگفته شركت در اعتراض به نتيجه انتخابات حكم محاربه گرفتند .حال آنكه شركت در اعتراضات مسالمت آميز قانوني است و دو ماه پيش از انتخابات دستگير شده بودند. نحوه رسيدگي به اتهاماتشان را به شكلي رسوا جهانيان ديدند.پشت درهاي بسته ،بدون وكيل انتخابي ،با يك وكيل انتصابي وتحميلي كه فقط صورت مسئله پاك نشود.آرش رحماني پور به هنگام دستگيري در منزلش زير هيجده سال داشت وهمه جرمهاي منتسب به او به زمان زير هيجده سالگي بر مي گشت.اعدام زير هيجده سال مطابق قانون موجود غير قانوني است وشگفتا مزيد بر اين همه دروغ كه اساسا جرم سياسي نداريم تا حكم اعدام داشته باشد.اين مستندات را آوردم تا اندازه بي رحمي وشقاوت در اين ملك بلاخيز تمام نما رسوا گردد.براي نجات انانكه(نه نفر ديگر)كه در صف حكم بي عدالتي ايستاده اندسكوت نكنيم.لعنت به سكوت كه هرچه كرد او كرد.

۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

رابطه فرد با حاكميت



ليست تصويري آنانكه بايد حذف شوند

دومین شماره نشریه "همت" با هدف زیر ضربه گرفتن هاشمی رفسنجانی در قم، با چاپ اعلا و بصورت رنگی منتشر شد. هدف از انتشار این شماره "همت" که با همت ستاد کودتا منتشر شده، آن بوده که تمام چهره های طرفدار اصلاحات و همه کارگزاران 3 دهه اخیر جمهوری اسلامی - جز آنها که درکنار دولت احمدی نژاد و کودتای اخیر قرار گرفته اند- را مجمع توطئه معرفی کرده و هاشمی رفسنجانی را هم سردسته این توطئه معرفی کند. طبیعی است که در نهایت، با این "همت" خواسته اند علیه جنبش اعتراضی به کودتای 22 خرداد – جنبش سبز- یک لیست از سران ارائه دهند. سرانی که لابد بقیه آنها که هنوز دستگیر نشده اند، باید دستگیر و یا ترور شوند و یا حبس خانگی.


اگر بنارا بر درك وكشف واقعيت همانگونه كه هست بگذاريم تا دچار تناقض ومغالطه ذهني نگرديم وبه بيراهه نرويم ونهايتا دچار انحراف در قضاوت نشويم بايد اضافه كنم كه اين چهره ها كه در تصوير مي بينيد اساسا مهم نيستند كه قرار است مشمول تيغ حذف گردند بلكه روش حاكميت در برقراري رابطه با مردم و اساسا همه نهادهاي موجود در ساختار جامعه است كه اهميت مي يابد .مانند رابطه با نهاد دين،نهاد مردم،نهاد سياست وفرهنگ و....زيرا اگر بنارا بر اشخاص امروز وديروز بگذاريم به خطا دچار اين قضاوت مي شويم كه گويي اين اشخاص به حق و حاكمين فعلي فقط به ناحق هستند.حال انكه خود اينان روزگاري همين روش را به كار بردند تا مخالفين خود را از ميدان به در ببرند در ان روز اين چهره ها بسته وتندرو محسوب مي شدند كه تحمل مسالمت وهمزيستي با تفكرات واشخاص بازتر وآزادانديش تر از خود را نداشتند.امروز اگر خود به همان روش جزء برنامه حذف قرار دارند وتاريخ مصرفشان تمام شده است دليلي محكم بر ماندگاري همان نوع ديدگاه در كل حاكميت است وعلت اساسي آن نيز وجود وبقا حاكميت در محدوده قدرت وخارج از محدوده اراده ونظارت مردم است زيرا قدرت ماهيتا توان به روز رساني خود را ندارد اگر هم با درجه اي از تخفيف داشته باشد خواست ان را نداردچراكه راز بقا وماندگاريش در تعصب وپافشاري در روشي است كه متضمن ماندن اوست.حتي اگر مغاير با حقوق وخواست ومطالبه افراد جامعه اش باشد.اما اراده استوار بر حقوق انساني وجمعي بنابر ذاتي بودنش در بستر وگذر زمان است كه متكامل وپويا مي باشد ونيازمندي هاي مورد نياز خود را متناسب با شرايط زيستي حال برگزيده وسپس طراحي واجرا مي كند .لذا هميشه سيراب وراضي است ومهمتر انكه امتياز نظارت وكنترل وبازسازي اشتباهات وانحرافات را نزد خود دارد ولذا چون حقوق او به شكلي طبيعي در اجراي درست وسالم برنامه هاي مديريتي خويش است بي درنگ وبي تعصب وممانعت اقدام به اصلاح ان مي كند چون حق همه زماني وهمه مكاني است وقابل تجزيه به اقسام ديگر و واگذاري به غير نيست هر انسان حقوقمدار در هر جايگاهي كه باشد در حال ساخت وتوليد واصلاح وبهينه كردن امور خود ودر نهايت ديگران وجامعه است وبدين سان ابواب دانش وترقي وعلم را يكي پس از ديگري به روي خويش باز مي كند وتا بيكران لا اكراه توسعه پيدا مي كند ورشد كه راز حركت وخلقت مي باشد اتفاق افتاده وبشر رسالت خود را به انجام رسانده است.انچه نبايد فراموش شود تغيير اين رابطه است.اگر قرار به محكوم كردن اين حركات وتصميمات انگيزاسيوني است ابتدا بايد كمك كرد اين رابطه مسلط وزير سلطه تغيير يابد ورابطه اي بر اساس اصل اصيل حقوق متقابل انسان بنا شود.نقطه آغاز وشروع آن نيز در نهاد خانواده است.اگر توان برقراري رابطه اي خارج از برقراري رابطه تخاصم قوا در نهاد خانواده ودر ارتباط با فرد فرد اعضاي ان امكان ايجاد يافت آنگاه همزمان هر شخص در فرديت خويش نوع رابطه با ساختار حاكميت ونهاد دولت را تعيين كرده است.وبدين قرار ميزان ومعيار عملكرد نهاد دولت نيز مي گردد.