۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

سخني با آزادي


رابطه آزادي با حيات 
روزي آن يكي پاي چوبه دار گفت «اي آزادي چه سرها كه پاي تو نرفت؟» از پس ويپش اين شهادت است كه بشريت هنوز جانها وسرها را قرباني آزادي كرده ومي كند.براستي كه اي آزادي تو چيستي وهستي كه اينچنين غايت آرمان زندگي وحيات بشر گشته اي؟در عمق جانها خانه كرده اي؟چه اكسيري بر روح وروان بشر انداخته اي كه وقتي تو را طالب وخواهان مي شود حاضر است از حيات بدون تو بگذرد ؟ارزش و وزن واعتبار تو تا چه اندازه است كه اصل حيات را كه خود گران سنگ ومقدس است  در زمان فقدان تو بي وزن وتهي جلوه مي كند؟ حيات كه ماهوا پويا وجاري است آن هنگام كه به تو مجهز نباشد مايه رشد وتكامل نمي شود ودر مبدا مي ماند.تو همان روح كالبد حياتي.تو قوه محركه رشدي ورشد هدف خلقت.پس تو مانوس خلقتي. زيرا حيات ادمي كه بلقوه همراه وهمذات استعدادها وتوانايي ها مي باشد وقتي محل تكاپو وحركت نيابد ايستا ومانا مي شود. استعدادهايي كه در جريان جهد وتقلا وآزمون وخطا وابتلا واملا قرار نگيرد ميل به ميرايي مي كنند ودر صورت تقارن با مرگ وميرايي،حيات را كه شاكله اش قيم بر همين استعدادها بنا واستوار است به نابودي ونيستي بدل مي كند.آن محل تلاش وكوشش آزادي است كه اجازت رشد وشكوفايي وبالندگي را به قواي محركه انساني واستعدادهاي ذاتي مي دهد.اگر اين قواي محركه رشد،آزادي عمل نداشته باشند يعني آنكه موجوديت حيات از درجه اصالت وجود ساقط گشته است وحيات كه مشمول دو بعد روحاني وجسماني است همانگونه كه در وجه جسماني اش مطلوبات مركب ومادي همانند خورد وخوراك وپوشاك و.. را نيازمند است تا برقرار بماند در وجه اولاتر روحاني نيازمندي هاي خاص خود را طلب مي كند تا حيات متكامل ممكن باشد.از جمله آن نيازمنديها آزادي است.يعني انكه حيات بدون ازادي يعني نقصان.نقص از نشانه هاي ناكار آمدي است وناكارآمدي مانع حركت ورشد،سكون ومانايي عامل رخوت وفتور واينها جملگي علائم ضد حيات اند كه مبلغ مرگ مي شوند.حال انكه بنابر ماهيت،حيات ذاتي انسان است ودر ذاتي بودنش همراه با رشد است ولذا صراحتا با اين علائم كه پيام آور مرگ مي شوند در يكجا قابل جمع وزيست نمي شود.همانگونه كه در مقام فهم يافت شد ريشه اين علائم مرگ اور وضد رشد ومنتجا ضد حيات درفقدان باروري وجوهات حيات ادمي  است كه همانا قواي ذاتي وتوانايي هاي بلقوه هستند كه در سايه سياه نبود ازادي اتفاق مي افتد.اين واقعيتها مي آموزد كه آزادي همراه واز ابزار خلقت است واگر از آدمي ستانده  يا به هر دليل كم وكاست شود فلسفه خلقت دچار چالش وبحران مي شود.خالقي كه بشر را خلق كرد آزادي را ذاتي به او بخشيد تا چراغ راه حيات او باشد.كه به كمك آن به سراغ داشته ها واستعدادها يش برود وآنها را از مقام كشف واستخراج وشناخت به مقام يقين وشهود برساند وبواسطه اين كشف وشهود دستور خلقت كه حيات آزادمند است را اجرا كند.در اين رهگذر است كه او در مقام تصميم وانتخاب استقلال دارد وبراي اجراي آن تصميمات آزادي بي قيد وشرط.هان اي ازادي! اينگونه است كه در مراجعت به خويشتن خويش تو را همراه خود مي يابم كه چنان جهان شمول وگسترده اي كه سايه بر خلقت انداخته اي.و وزن واعتبار تو را همسان وهم رديف با خود خلقت(=حيات)مي يابم كه اين وزانت سبب شده است تا آدمي طي قرون در راه بدست آوردنت حيات را شهيد كند.راست بخواهي همانا مرگ آزادي،مرگ حيات است.لذا سهلتر قابل درك وفهم مي شود كه اگر آدمي استقلال و آزادي در رهبري وهدايت خود نداشت اساسا با اين موجوديت وماهيت خلق نمي شد زيرا نمي توانست در مسير حيات خود را راهبر باشد چون حتي اگر در مرحله كشف پي به وجود واصالت حقوق ذاتي اش مي برد (=استقلال) در مقام اجرا قادر به توفق نمي شد اگر ازادي نداشت.بدين قرار بوده وهست كه تمامي  تلاشها وتمهيدات وابزار نظري وعملي اي كه به منظورخدمت به انسان تعريف وبكارگرفته شدند اگر به بيان آزادي ملبس نشدند يا توانا به تعريفي جامع از خود نگشتند كه در آن بازتعريف، روش زيست در آزادي را بياموزانند،به بيانهاي ضد حيات ورشد وضد انسان بدل شدند ومحدود ومحصور در ارضا وپاسخ نيازهاي خودكامه شخصي وگروهي ماندند.نه تنها اسباب نجات ورهاي ورشد وتكامل انسان نشدند بلكه موجبات انباشت وساخت وساز قدرت واستبداد وزور شدند.دين وآييني كه به مثابه اصول راهنما وياريگر بشريت آمد وتبليغ شد.وقتي به درجه سقوط وبي اعتمادي نزول كرد كه از خصيصه حريت وآزادگي تهي وبيگانه شد ومستقيما به ابزار سلطه وحكم وتحكيم بدل گشت وبه مانيفستي مشمول احكام ودستورات تكليفي صرف حقير وعاجز شد.شاهد نمونه زندگي اسفبار مسلمانان در جهان وايرانيان مسلمان كه بشريت حاضر در اين جوامع در رابطه مسلط – زيرسلطه زندگي مي كنند وبا وجود دارابودن جمعيتي بالغ بر يك ميليارد نفر از جمعيت جهان صرفا مصرف كننده نظريات وانديشه هاي غير از خود (بيگانه) هستند وسخني از خود براي گفتن ندارند جزء ترويج خشونت وكشتار وتروريست.علم جديد را هم كه بشر توليد كرد وپايگاهش را بايد در غرب وبا وقوع رنسانس دانست .آن هنگام مايه رشد شد ودرخدمت او درآمد كه آزادي را به هر نسبت،كم يا كمال محور بيان خود كرد وحكومت كليسا را به مثابه يگانه نهاد قدرت ودستگاه تصميم كنار گذاشت وبه حاكميت حقوق ذاتي انساني مبتني به آزادي اراده جمعي بازگشت.دولتها وحاكميتها را نيز منطبق با اين اصل بازساخت وانديشه وافكار ديگر را به رسميت شناخت.اين الگوسازي وهنجار پذيري به غير از تبعيت از الگوي ذاتي بودن حقوق انساني و آزادي براي انجام وتحقق آن حقوق نمي توانست باشد ونيست.با مشاهده اين شواهد و قرائن تاريخي وبا رجوع به انسان به مثابه مجموعه اي از استعدادها وقابليتهاي ذاتي است كه آزادي را همسنگ وقرين با مقام خلقت مي يابيم وپذيرفتني مي شود كه چرا در طول تاريخ بشريت حاضر به از دست دادن وگذشتن از حيات خويش شده است زيرا آزادي را همراه حيات وحيات را بي آزادي نخواسته است.اگر آزادي نداشته گويي كه حيات نداشته است.پس تو همان حيات وخلقتي كه بدين اندازه گوارايي.

۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

بمناسبت سي ويكمين سالروز انقلاب مردم ايران

انقلاب در انقلاب (دوباره بايد روئيد)


سپاه (احتمالا در همآهنگی با شورای امنیت ملی)  تدارک و برنامه ریزی مراسم 22 بهمن را برعهده گرفته است. بموجب این برنامه ریزی، مسیر خیابان آزادی بدون اطلاع قبلی از سحرگاه 22 بهمن بطور کامل بسته خواهد شد. تلاش سپاه اینست که تمام ورودی های به خیابان آزادی در حد فاصل میدان انقلاب تا میدان آزادی را بسته و از هرگونه ورود جمعیت به داخل خیابان آزادی و بهم پیوستن آنها جلوگیری نماید.
جمعیت دولتی از غرب و جنوب میدان آزادی به این مکان آورده خواهند شد. هدف جلوگیری از ورود راهپیمان واقعی و معترض به کودتای 22 خرداد به میدان آزادی و برگزاری نمایش دولتی در میدان آزادی و مخابره آن به رسانه های جهان و اعلام ختم اعتراضات و نابودی جنبش سبز است.
میهمانان خارجی دهه فجر و خبرنگاران خارجی، تحت نظارت و برنامه ریزی قبلی از مسیر شمال میدان آزادی وارد میدان شده و در جایگاه ویژه مستقر شده و فقط امکان مخابره آنچه می بینند را دارند.
برای پر کردن میدان آزادی نیاز به دویست هزار نفر است و سپاه امیدوار است با برنامه ریزی های انجام داده و بکارگیری جمعیت دولتی و براه انداختن نهضت اتوبوسی، این جمعیت را از تهران و شهرهای اطراف ایران فراهم کرده و به نمایندگان رسانه های بین المللی وانمود نماید که همه جمعیت ایران موافق نظام اند تمام برنامه ریزی 22 بهمن را سرداران سپاه تنظیم کرده اند.(برگرفته از ندای سبز)
در سي ويكمين سالروز انقلاب مردم ايران حاكميت مصادره كننده بيان واصول راهنماي انقلاب بهمن پنجاه وهفت كه همانا زيست در استقلال وآزادي وعدالت اجتماعي وباور به مرام اسلام بعنوان ضامن ونگهدارنده اين اصول ومسئولينش بود تا كجا به انحراف وبيراهه رفته است كه جرات وتوان  برگزاري جشن سي ويك سالگي اش را ندارد ويكايك مردم را با دوري از شعارهاي انقلاب به نيروهاي محركه تغيير بدل كرده؟آيا غير از اين است كه آنچه تا به امروز به مدت سي سال بعنوان حاكميت منبعث وبرخاسته ازانقلاب مردم ايران تبليغ شد جعل واقعيتي بسيار گستاخانه وبي پروا بوده است؟وميزان  جعليات سي ساله را امروزمردم با حضور ديگر بار مشخص كرده اند؟با بحران سياسي با بكارگيري روش خودي وغير خودي وحذف غير خودي ،با ركود اقتصادي وبيكاري وفقر وگرسنگي وتعطيلي مراكز توليدي  وكارخانه ها ،با سلب آزادي هاي مشروع  در عرصه اجتماعي ،با سركوب ودستگيري دانشجويان وفعالين حقوق بشري وبستن نهادهاي مردمي وسنديكاهاي كارگري وصنفي در عرصه فرهنگي و...اين حضور مبين واقعيتهاي روشنگري است كه خواست انقلاب مردم ايران به بار ننشسته است...كه تجربه انقلاب رها نشده است وتا استقرار حاكميت مردم ادامه دارد..كه در طي سي  ويك سال ملت ايران نظاره گر تمام نماي صحنه مطالبات وخواستهاي بر حقشان بوده اند وامروز در سالگرد انقلاب بهمن 57 پاي در عرصه موجوديت نهاده اندونويد انقلابي ديگر را مي دهند.كه اگر چنين نيست چه ضرور است كه دولتي وحكومتي با مردمانش رابطه تخاصم برقرار شده را روزبه روز شديدتر كند؟نه اينكه اين حضور گواهي وشهادت بر برچيدن وبر هم زدن اين رابطه به سمت تمايلات باز مردم دارد؟اگر نه چرا بايد شوراي امنيت ملي تصميمات ضد مردمي اتخاذ كند؟مگر صاحبان وبانيان اين انقلاب مردم ايران نيستند؟وامروز چه مي گويند ومي خواهند كه حاكميت آن را بر نمي تابد؟ وحتي رودروي آن تمام قد مي ايستد وسركوب مي كند؟شعار وگفتار ومعيار مردم مشخص است.استقلال وآزادي ومردم سالاري وعدالت اجتماعي.رعايت حقوق بشر بازگرداندن ارج واعتبار ايراني در نزد جهانيان.اقتصاد سالم وباز تا رفع تبعيض وفقر وبي عدالتي،آزادي بيان ومطبوعات به مثابه دريچه هاي تنفس جامعه وبه قصد نقد ونظارت عملكرد مسئولين وبراي جلوگيري از فساد وتمركز قدرت در گروه هاي زير زميني ومافيايي وشبكه هاي رانتخواري كه شريان حيات ملت وتقسيم برابرثروت وامكانات ملي را مانع گشته وغير ممكن ساخته اند.بر چيدن زندانهاي مملو از روزنامه نگاران ونويسندگان و آزادي زندانيان سياسي،پايان قوانين قرون وسطايي مانند اعدام وشكنجه و..در نظام قضايي واستقلال آن از حاكميت وسياست،برابري حقوق زن ومرد ورفع تبعيض از نگاه به حقوق مسلم وذاتي زن ومرد.مردم وقتي استقرار وبرقراري اين مطالبات را مشاهده كردند وبر اساس آن زندگي كردند برگزاري جشن انقلاب معني ومفهوم مي يابد.اگر اين خواستهاي مردمي در حاكميت موجود است ترس ووحشت از مردم براي چيست؟واگر حاكميت ضديت با اين خواستها دارد ويا قادر به تامين واجراي اين حقوق نيست به چه مجوزي اجازه سركوب به خود مي دهد وماندگاري وبقا او چه ضرورت وفايده اي  دارد براي مردم؟لذا بعد از سي سال فرصت سوزي از فرصتي تاريخي كه ايرانيان به حكومت دادند آمده اند تا مطالبات ذاتي خود را فرياد بزنند وتحول وانقلابي ديگر بجويند وبمدت هشت ماه است كه گران سنگترين سختيهاي معيشتي واجتماعي واقتصادي را كشيده اند.شكنجه ها ديده وبهترين فرزندان خود رادر زندانهاو برسردار جفا ديده اند.به يمن اين ايستادگي،حاكميتي است با وحشت از موجوديتش در يك سمت به انزوا خزيده وبا كارنامه اي سياه در اوراق تاريخ ايران وملتي بپاخاسته وخودشناخته وباورمند به ارزش انساني با لوحي سفيد در دست ومنقوش به دستاوردهاي زير كه تصوير از نتيجه عمر سي ويك سالگي انقلاب مردم ايران مي دهد.
1- بر هم زدن وعبور از خط قرمزي كه در تمام اين سالها با توجيه وروپوشي دروغين رعايت حرمت شريعات واحكام اسلامي وفروريختن دژ پوشالي وخيالي پشت اعتقادات وباور شخصي مردم  ساخته شده وپنهان شده ولي به دستگاه ظلم وفسادگستري بدل شده بود.مردم با شعار مرگ بر ديكتاتور ريشه بحران وفساد حكومتي را با عرياني ورسوايي علني شناختند  ونشانه رفتند ودانستند كه مركزيت قدرت ومصادره كننده بيان انقلاب وقانون اساسي در كدام ارگان ودر دست چه كس وكساني تمركز يافته  وانجام گرفته است همچنانكه در انقلاب بهمن 57 فهميدند ام الفساد دربار شاهنشاهي است وبا شخص شاه رو در رو شدند.درطي اين سالها در محافل سياسي وروشنفكري كم گفته ونوشته نشده بود كه ريشه بحران وتضييع حقوق مردم كجاست وبه تبع ان كم شكنجه وزندان واعدام وتبعيد وحذف اتفاق نيفتاده بود اما هيچكدام از انها به اندازه كودتاي انتخاباتي نتوانسته بود به اين اندازه هوشياري وبيداري ملي ايجاد كند تا مردم ترديدها ومماشات را كنار بگذارند.كه امروز اينده حاكميت وجنبش وايران در گرو اين شعور وآگاهي اجتماعي است وحتي تعيين كننده تغيرات وچيدمان در هرم حاكميت تحت تاثير همين اگاهي است.در بعد بيروني جهان به احترام اين شعور وخودباوري به پا ايستاده است.كدام جنبش را سراغ داريد كه هنرمندان وسياسيون جهان را به عكس العمل تحسين واحترام وادارد؟شعراي خارجي در رثاي قامت جنبش مردم ايران شعرها سروده وخوانندگان آن را به ترنم درآورده اند.آزاديخواهان آن را ستوده ونويسنگان آن را انتشار داده اند.سياسيون رابطه خود با دولت وحاكميت را بازنگري مي كنند تا بر اساس خواست جنبش همگاني وشعور مستتر در آن تنظيم وبازسازي كنند. متوليان وموافقان تحريم هاي اقتصادي و دست اندركاران حل مناقشه هسته اي اين پا وآن پا مي كنند تا ببينند سرنوشت جنبش همگاني چه مي شود.شما ملت جهانيان را به تحير واداشته ايد
2- نيروي قهريه وسركوب حاكميت كه در نهادهاي نظامي مانند سپاه وبسيج و واواك و..نهفته شده بود از پرده بيرون افتاده ومردم تمام نما فرماندهان وعاملان سركوب وترور را با هوشياري مشاهده كردند.تهديد وارعاب درخفاو پشت پرده ها عيان شد.تهديد كنندگان در برابر چشمان مردم برملا شدند.در اين رهگذر مردم به سوال وجوابهاي آگاهانه دست زدندتا پيشينه وسابقه نظامي اين درجه داران وافسران قلابي را نمايان تر بشناسند.كه اين پرسش وپاسخها اين جماعت را مشتي چماقدار و جنايتكار كه هيچگونه سابقه به اصطلاح انقلابي وجنگي ندارند وفقط وفقط از طريق چاپلوسي وخوش خدمتي وحضور وشراكت در شبكه هاي رانتخواري ومافيايي ودريافت وامهاي سنگين وميلياردي بي تشريفات اداري از بانكها،معرفي مي كرد كه به اين درجه ها وجايگاه رسيده اند وحاضرند براي حفظ يك وچند مدال فلزي دست به هر جنايتي بزنند.تصفيه سپاهيان دوران جنگ كه خوي مردمي داشتند وبازنشستگي ها واختلاف نظرهاي درون گروهي در سپاه مويد اين تعابير هستند.در واقع به يمن اين افشاگريها بود كه عمق انگيزه تشكيل دولت  ومجلس سپاهي ونظامي به كارگزاري احمدي نژاد آشكار شد ومردم متوجه شدند كه پشت سر كودتا به نفع احمدي نژاد توطئه اقتصادي بوده است تا تمام فعاليتهاي اقتصادي وخصوصي سازيها با ظاهر رعايت واجراي اصل 44 قانون اساسي به شركتهاي وابسته به سپاه واگذار شود.نحوه واگذاري مشكوك وپر مسئله سهام مخابرات به سپاه وقبضه بلامنازع منطقه پارس جنوبي در عسلويه توسط قرار گاه خاتم الانبيا وتشكيل موسسات منبعث از سپاه با نامهاي موسسه حرا وكوثر و...وواگذاري با ترك تشريفات مناقصه اي پروژهاي بزرگ عمراني وصنعتي به آنها مشت نمونه خروارند.
3- غربال روحانيت حكومتي ودولتي وحقوق بگير از روحانيت مردمي ومستقل كه وابستگي سياسي نداشتند كه منجر به اعلان نظر وموضع گيري شفاف آنها نسبت به خواستها ومطالبات ملت شد ودر آنسوي چهره واقعي روحانيون مواجب بگير را رسوا ساخت كه امام جمعه هاي طوطي مسلك كه فقط بلندگو وتكرارگر هجويات وجعليات چندين ساله بودند وبه شكلي روشن وشفاف در همين دسته قرار گرفتند.جنتي،شيخ محمد يزدي وحائري شيرازي ونوچه هاي آنها مانند احمد خاتمي وخسرو خوبان معروف به روح الله حسينيان در اين صف بندي حكم قطعي به زير كشيدنشان توسط مردم صادر شده است.جايگاه شوراي نگهبان وخبرگان وحوزه ها كه نهادهاي مملو از روحانيون هستند مشخص شد وبا اين رويكرد بي اعتبار وساقط گشت.
4- بزرگترين شكاف سياسي در حاكميت شكل گرفته است كه تعيين عمق وعرض وطول اين شكاف در دست شركت كنندگان در جنبش همگاني است
5- بازگشت ابتكار عمل به دست مردم با بي پايه گشتن حاكميت در نزد مردم.مانند بهمن 57كه هيچ راهكارعقب نشيني وجابجايي در مديريت از سوي شاه پذيرفته نمي شد ووحشت از اين فضا را مي توان از برگزاري راهپيمايي هاي طراحي شده وفرمايشي-گزينشي وحكومتي كه با تهديد وتشويق ورشوه وصدور بخشنامه هاي خلق الساعه دولتي مانند مجاني كردن مترو واتوبوس وپخش آجيل وشيريني وآب ميوه وكيك مانند 9 دي از يكسو وپايان يافتن صفت ترس در مردم با شعار نويسي ها بر دروديوار شهر واسكناسها،هزاران ايميل وجوك وپيامك ونگارش مقاله ها وهماهنگي هاي اينترنتي وفتح فضاي مجازي با وجود فراوان مشكلات وموانع دسترسي به اين امكانات از سوي ديگر را ديد.
6- بي اعتبار وسكه يه پول شدن صدا وسيماي جمهوري اسلامي با دستكاري در گزارشها وتصوير سازي هاي برملا ومضحك .شعار ننگ ما،صدا وسيماي ما.از دل شعوروآگاهي مردم از اين واقعيتها ناشي مي شود.حضور شركت افراد دست چين شده در مناظرات ساختگي وجلوگيري وترس از انتقاد صريح  وصف بندي يكطرفه منجر به معرفي عاملين ترورها وبازجويي ها وشكنجه ها در طي اين ساليان به مردم شده است.
7- كشاندن رهبران نمادين جنبش به دنبال خواست جنبش وانطباق گفتار ونوشتار انها با مطالبات مردم بگونه اي كه انها را به اين درجه از شناخت رسانده كه از محدوده تعيين شده حاكميت  كه اطاعت وسر سپردگي است بيرون بيايند ودر خارج از محدوده به محدوده مردم وارد شوند ودر انجا سخن از حقوق مردم بگويند.تا اين تضاد حفظ محدوده حكومت از يك سو وپيگيري حقوق مردمي از سوي ديگر با بيرون امدن از محدوده تعيين شده به نفع مردم به قدري حل شود هرچند كه تا حل نهايي محتاج زمان است .مثلا موسوي مي گويد:ما از قوه قضائيه قطع اميد كرده ايم.از سويي ديگر از روز اول عدم مشروعيت قوه مجريه وجود داشته وجزء باور مردم بوده است واين يعني تقابل آشكار دو نهاد از سه نهاد تشكيل دهنده ساختار حاكميت با حقوق وخواستهاي مردم.ولذا هرگونه اعتراض وانتقاد به انها متوجه عامل اصلي اين تضاد وتقابل كه پشت سر اينهاست وبه يكي دستور به كودتا وموافقت آن مي دهد ودر ديگري دستور به اعدام وشكنجه وايجاد ترس وارعاب مي دهد هم است.البته تكليف آن وكيل الدوله هاي خود فروخته وسر سپرده كه در مجلس تشكيل فراكسيون قاتلين وبازجوها را داده اندوقانون انجام اعدام در كمتر از 5 روز را امضا وتصويب مي كنند را خود مردم در حوزه هاي انتخاباتيشان مشخص خواهند كرد ودر نزد مردم مجلس هم ارج وقربي بيشتر از دو قوه ديگر ندارد.
اين فهرستي از كليات بود.مي توان در جزئيات همچنان به پيش رفت وان را تكميل كرد كه مبين دستاوردهاي ملتي بپاخاسته ومظلوم است كه بغض سي ساله اش را شكسته وآمده اجراي آنها را جشن بگيرد.و با پيگيري تجربه تصوير واقعي از انقلاب بهمن 57 بدهد وبگويد ان اولوهيت خودساخته يوم الله  كه در صورت به انقلاب دادند تا بتوانند در محتوي خواستهاي برحق مردم را غير قابل دسترسي كنند با مشاركت و نماياندن ديگر بارنقش پررنگ وبارز مردم به يوم الناس تبديل مي شود كه خواست خداوند ملت هم جزء استيفاي حق نيست.اينگونه است كه مي توان تعبير روز خدا را به آن داد. روز خدا ان روز است كه اراده او در حيات مخلوقش جاري گرددو آن خلايق بازوي اجرايي اراده وخواست خداوندي گردند كه آن جزء آزادي واستقلال خلق نيست وخدا خشنود خواهد شد از رهايي بنده از قيد  وبند ظالم.خود را يعني خدا را خشنود كنيم با رعايت دستورات خلقت.