۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

بمناسبت فرارسيدن روز جهاني كارگر

همت مضاعف،اعتراض،اعتصاب وجنبش مضاعف
بهانه نوشتن اين سطور هيچگاه بدليل نامگذاري امسال به سال «همت مضاعف،كار مضاعف»از سوي علي خامنه اي ومشاوران سخيف وكم عقلش نيست كه ان خود عملي مضحك ونمايشي وكلامي پادرهوا وغيرقابل باور از سوي عامه مردم است به سان سنوات گذشته.چراكه انتخاب اين صورت از سوي وي با محتوايي كه جامعه ومردم ما با آن درگير مي باشند هيچ همخواني وسازگاري ندارد.بلكه اتفاقا انتخاب اين عنوان وبهانه نوشتن در اين باب از قسمت همين ناسازگاري وشكاف در بين ماهيت رويكرد مردم ما در سال جاري وانتظار ودلخوشي در عين غفلت حاكميت از مردم با ساخت ونمايش اين عناوين صوري است.بواسطه مسافرتي كاري – تحقيقاتي كه منجر به برخورد ورودررويي وگفتگو با اقشار فرودست جامعه [از نظر اقتصادي وشرايط رفاهي] بخصوص قشر كارگر[كه روز او هم در پيش است]شد.جداي از شنيدن اوج وعمق مشكلات ومصائب زيستي ومعيشتي واقتصادي آنها كه موجبات تكدرونگراني خاطر آدمي مي شد وسايه سردي بر احوال آدم مي انداخت وناله افسوس وآه را بر مي انگيخت.در عين حال همه آنها را به مثابه نيروهاي محركه اي يافتم كه با همان همتي كه سيد علي آقا از او نام مي برد ولي غافل از كاربرد واستفاده آن در بستر آزاديخواهي وتغيير در شرايط رفاهي ومعيشتي بجاي جعل ودروغ ومصادره آن در جهت كارمضاعف واستسمار فزونتر از سوي دولت است.حاضرند تا تغيير ودگرگوني اساسي وبنيادين متمايل با باور ولياقت خود وجامعه شان ايجاد كنند. كه اسباب باورمندي به ريشه دار بودن فرياد اعتراضي در پوسته ها ولايه هاي زيرين ومختلف جامعه ما شد وموجب خشنودي.نيروهاي محركه تغييري كه اگر خود نخواهند ويا باوروشناخت نداشته باشند بدليل برخورد حاكميت كه در نفاق و جدل وبيگانگي آن با ملت محلي براي تشكيك روا نيست وبه يمن تجربه وتحمل مصائب ومشكلات عيني راهي جزء ابراز وجود در قامت نيروهاي محركه تغيير سياسي ندارند.اساسا نيز در يك جامعه انسانها واعضا جامعه ماهيتا به مثابه نيروهاي محركه تغيير هستند.كه در خدمت رشد وتكامل جامعه خويشند در وجوهات مختلف كه سازنده شالوده وپيكره جامعه مي باشند.برحسب نوع رابطه حاكميت با اعضايش (=نيروهاي محركه).يا نيروهاي محركه قابليت رشد ونمو يافته ومنتجا جامعه را به باروري وپويايي مي رسانند ويا سركوب مي شوند وامكان رشد در فرديت ونهايتا تكامل جمعي نمي يابند.رابطه هم يا در رابطه تخاصم قواي جاري در جامعه است ويا در رابطه توازي وباز عمل مي كند.اولي توليد جوامعي استبدادي وبسته با رويكرد رقابت برسر قدرت مي كند ودومي سازنده جامعه اي دموكراتيك وباز با رويكرد رقابت بر ميزان آزاديخواهي ورشد مي شود.اما در هيچيك از اين انواع،انسان به مثابه نيروي محركه توليد وسازندگي ورشد ومبارزه وتغيير در عرصه هاي اقتصادي،اجتماعي،سياسي وفرهنگي امكان حذف ندارد وموجوديت دارد.حال بسته به جايگيري وموقعيت نيروهاي محركه از نظر ميزان شناخت ودسترسي به اطلاعات جاري جامعه اعم از واقعي وغيرواقعي آن نسبت به ناحيه قدرت وحاكميت،نرخ اعمال نظر وخواست وگسترش ويا كاهش محدوده خواستهاي نيروهاي محركه جامعه قابل اندازه گيري وترسيم مي شود.اگر نواحي موجود در جامعه امروز ما را رسم كنيم به سه ناحيه سياه،خاكستري وسفيد مي رسيم كه محدوده سياه مختص حاكميت ونهاد قدرت مي شود كه به لحاظ اندازه به باريكه شبيه است تا ناحيه.امكان نفوذ وحضور در آن حداقلي است.ناحيه سفيد شامل اپوزيسيون سياسي ومخالفين حاكميت ودولت ومنقدين وروشنفكرها مي باشد كه طيف وسيعي را از نقطه نظر تنوع گرايشات سياسي –اجتماعي دربرگرفته ولي از نظر مقدار واعداد انساني در حال افزايش به نفع وسوي اكثريت از اقليت مي باشد كه خود بخشي از بدنه عمومي وعامه مردم را هم مشمول مي شود.اما محدوده خاكستري كه مورد قصد ونظر است محدوده وسيعي است كه اقشار مختلف جامعه شامل كشاورزان وپيشه وران وكارگران ودهقانان و...است را در خود جاي داده كه توان جذب ودفع هريك از محدوده هاي قبل وبعد از خود به نفع وسمت ديگري را دارد واينها غالب نيروهاي محركه تغيير در ساختار وچيدمان كنوني جامعه ما هستند.كه بي اغراق،بواسطه نوع رفتار محدوده سياه توان تعامل وگرايش وميل بسوي ناحيه سفيد را بلقوه داراست.يعني بطور مستقيم درتقابل با ناحيه سياه قرار دارد ودرعين حال درگذر از محدوده خاكستري به سوي ناحيه سفيد (در اينجا سبزها)در تشكيك ويا كم اطلاعي وگاها بيگانگي با اين محدوده به سر مي برند.ولي بطور طبيعي براي اثبات واظهار وجود خود با سرعتي كم اهنگ در حال عملكرد وتطابق با رويه محدوده سفيد جامعه هستند كه پاشنه آشيل ناحيه سياه شده اند.لذا محدوده تنگ قدرت كه جوهرا قدرت جذب وپذيرش آنها را ندارد.با بكارگيري قواي سركوب در فكر جلوگيري از پيوستن آنها به محدوده روشن وشفاف جامعه وهمزمان در حال از بين بردن وحذف وبي اعتبار كردن نمايندگان وباورمندان به ناحيه سفيد است كه با دست خود اقشار مختلف را بدل به نيروهاي محركه تغيير مي كند.حال از عقل قدرتمدار وبسته جناب رهبر بايد پرسيد با وجود چنين صحنه اي كجا جاي كار مضاعف در جهت رشد وترقي ورفاه افراد جامعه ايراني باقي مي ماند؟اگر كار مضاعف هم شكل بگيرد در جهت روز به روز فقيرتر شدن افراد وچپاول وغارت ثروت ملي است.نتيجه اي كه اتفاق افتاده آنكه فروش نفت ودرآمد حاصل ازآن مضاعف شده اما ميزان فقر وتهيدستي هم مضاعف.(كارمضاعف=چپاول وغارت مضاعف).اما رسالت وقابليت محدوده سفيد جامعه امروز در آن است كه ابتدا ناحيه خاكستري جامعه را مجاب كند كه همانند ناحيه سياه بدنبال كسب قدرت نيست ونزاعش بر سر آن نمي باشد.بلكه به دنبال تحقق وجاري شدن حقوق حقه شهروندان است تا اصل اعتماد بعنوان سكوي اولين ساخت رابطه همكاري اتفاق بيفتد وسپس در سايه سار اطلاع رساني پيگير وشفاف وبي كم وكاست وبي اغراق وبه دور از سانسور نقش واقعي آنان بعنوان نيروهاي بلفعل تغيير در ساختار حاكميت سياسي را به آنان باز بشناساند وبباوراند.بدين سان همت نهفته در محدوده خاكستري را به كار در جهت وخدمت اعتراض،اعتصاب وجنبش مضاعف بگيرد واز راه جنبش مضاعف،راه كار وتوليد مضاعف رفاه وآسايش در خنك زاي استقلال وآزادي باسازي وميسر مي گردد.روز كارگر در پيش است .همت خود را با دستان پينه بسته وجبين چروكيده ودل شكسته واقدام خسته كارگران اين مرزوبوم پيوند زنيم وپژواك ناله ها وفريادهايشان باشيم تا آشفته سازيم خواب خفته گان خفته را