۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

بازنگري تقويم يك كودتا-بخش نخست

بمناسبت سالگرد كودتاي خرداد60
مطلع:
از اهم دلايل كه سبب انتشار اين تحقيق در زمان حال شد،تاثير فايده تكرار در آموختن وعبرت از گذشته وتاريخ به مثابه چراغ راه اينده ووقوع يك كودتاي ديگر در اين سرزمين است.اگردر كودتاي انتخاباتي خرداد88حاكميت به آن اندازه از تنگ نظري رسيد كه قدرت خوب را هم بر نتابيد وقدرت بد عليه قدرت خوب كودتا كرد ريشه در كودتاي خرداد60 داشت كه در آن تمام قدرت در برابر تمام آزادي كه ايستاده بود تا بناي انواع قدرت را از ميان بردارد،كودتا كرد.لذا بازنگري كودتاي خرداد60 از حيث فرصت سوزي كه ايرانيان كردند وانجام كودتا وماندگاري قدرت ميسر شد،قابل بسي تامل است.ننگ آور است اگر بدانيم كه ايرانيان با وجود بالغ بر يك قرن پيگيري مطالبات خود بر محور استقلال وآزادي به همان اندازه با حكومتهاي كودتائي زندگي كرده اند.كه اگر اين بار نيز بنشينند سرنوشتي بسا تلخ تر در انتظار است.
گوشه سمت راست بالا- ابوالحسن بني صدر بهمن 57-بمدت بيست وهشت سال است كه تصوير او راازعكس حذف كرده ونمايش نمي دهند تا شايد نقش او در شكل گيري انقلاب را هم بتوانند ناديده بگيرند
ابوالحسن بني صدر كه در هواپيماي اير فرانس كه در بهمن 57 در ايران نشست همراه كاروان انقلاب بود ازجمله كساني است كه كار مبارزه سياسي را از سالها قبل از وقوع انقلاب اغاز كرده بودشايد انقلابي تر از همه آنان كه بعدها صفت خودساخته انقلابي –مكتبي به خود دادند زيرا او از اندازه باورش به بيان انقلاب چنين مي گويد:
«ما به انقلاب به عنوان محصول زندگي خود مي نگريستيم مثل خلق خود مي دانستيم،مثل اينكه شما به يك اثرنگاه كنيد ما به انقلاب اينجوري نگاه مي كرديم،عمرمان را گذاشته بوديم براي انديشه واين زحماتي كه كشيده بوديم وآنها اين كارها را نكرده بودند....درس تجربه-ص 60»و براي اثبات اين باور، كوششش در شكل گيري انقلاب در نطفه ومعرفي ان به جهانيان وقابل انجام وپذيرش كردنش بطور مشخص در زمان اقامت اقاي خميني در پاريس كه به دوران نهايي شكل گيري انقلاب موسوم است اينچنين مي گويد«...خب،وقتي آقاي خميني  امد به پاريس ايشان را برديم به خانه اقاي غضنفرپور.بعداز ظهر من رفتم انجا وديدم اينكه عين بساط نجف را درست كرده اند.كي وارد شود ؟كي آقا را ببيند وكي نبيند.اين وضع  راديدم عصباني برگشتم به خانه.....در خانه نشستم ونوزده سوال وجواب تهيه كردم سوالهايي كه به اصطلاح سوالهاي اصلي بود راجع به انقلاب ايران كه در مطبوعات طرح شده بود ويا هموطنهاي ما نگراني داشتند وهمينطور خودمان كه فكر كرده بوديم اينها بايد روشن بشود نوزده سوال وجواب كه راجع به فاشيسم مذهبي ونقش روحانيت در دولت هم جزء انهابود..... بعد كه تهيه شد آنها را بردم پيش آفاي خميني وگفتم دو به دو صحبت كنيم گفت كسي نياد توي اتاق .گفتم اينجا جايي است كه وقتي ميگن يك خبر نگار زبده وزرنگ است كسي است كه ميگن نقش شيطان را بازي مي كنه.آنها يك سوالي طرح مي كنند كه شما را مي پيچونند واز شما جوابي را كه مي خواهند در مي آورند وبعد انرا مي گذارند توي بوق وبيچاره تون مي كنند وگفتم اين سوالات همه اينجاست واين هم جوابهاي آنها ....يكي دو روز بعد به من گفت كه آنها را مطالعه كردم ودرست است همينطور عمل مي كنيم و اينجوري شد بيان عمومي انقلاب - درس تجربه – ص 67»   ونحوه وشكل مبارزه اش هم مبارزه با يك نظام يا شخص (شاه)در حالت روبنايي نبود.بلكه مبارزه وانتقاد وي به روش عملكرد يك حكومت ومتصديانش به شكل ريشه اي بود كه از راس تا پايين هرمش را تشكيل مي دادند ودر ان روش ،حقوق انسان به مثابه نيروي محركه سياسي واجتماعي و....جامعه برآورده نمي شد  واو بعنوان يك موجود حقوقمدار وحياتمند ورشدياب موجوديت پيدا نمي كرد وابن نوع مبارزه مي توانست متوجه هر حاكمييتي خارج از جغرافياي ايران نيز باشد ومويد همه مكاني وهمه زماني بودن مبارزه اش زيرا انطباق با حقوق لايتغير ذاتي انسان داشت.ولذا او چالش ونقد ومبارزه با حكومت ان زمان را از نقطه نظر روش يك رژيم قطع كننده ومانع ازادي يك موجود حقوقمند وآزاد در همه وجوهات حياتش مي ديد.كه همه اين حقوق را ذاتي دارد ودر درك وشناخت وعمل به اين حقوق توانا ومستعد رهبري خويش است ودر اين رهبري صاحب اختيار وآزاد ،وبراي حفظ وتكامل ونظم اين ازادي صاحب استقلال بايد باشد.او كه انسان را موجود آزاد ومستقل باز ميشناساند ومعرفي مي كرد بنابر اين باور حكومت سياسي ودولت مورد نياز اين انسان باز شناخته را معتقد وباورمند به اصول استقلال وازادي تبعيين كرد وحاكميت را ازان جمهور مردم دانست واين را از زبان آقاي خميني بيان انقلاب كرد وجهانيان را در جريان همان نوزده سوال وجواب به شهادت گرفت.ودر انتشار باورش به خط استقلال وازادي مبادرت به نگارش كتب ومقالات  وبرگزاري جلسات بحث ازاد وانجام مصاحبه ها وسخنراني ها ومسافرتهابا همين فحوي ومحوريت ورزيد.وذهن وباور جامعه ايراني بعد از انقلاب را توانست با خود واصول راهنماي انقلاب اشنا وهمراه كند.از نشانه هاي پايبندي اوجهت ثبوت ووثوق به اين همراهي  واعتماد متقابل به همراهي مردم مي توان به نقد ومخالفت وي با بنا وتاسيس حكومت مصادره شده ومنحرف شده از اصول راهنماي انقلاب كه او از بانيان وشكل دهندگان ان بود اشاره كرد كه نهايتا منجر به كودتايي كه در اين تحقيق مورد اثبات است،عليه اوشد.لذا در اين نگاه سعي به سوي نماياندن وشناساندن عوامل وچگونگي وقوع اين كودتا از نقطه نظر موارد اختلاف طرفين كودتا (يكي كودتاچيان وديگري شخص ابوالحسن بني صدر)بر سر موضوعات مشترك مانند چگونگي مديريت جامعه واستيفاي حقوق ومطالبات اعضاي ان وروشها وبرنامه هاي بكار گرفته در جهت تحصيل اين خواسته ها متمايل است وبراي رعايت بي طرفي وشناسايي واقعييت ها همانگونه كه هستند وبي دخل وتصرف،متوسل به اسناد ورواياتي است كه توسط طرفين كودتا ودر مورد آن انتشار يافته وتحقيق وجمع آوري شده است.مهمترين وقابل استنادترين اين اسناد يكي كتاب «عبور از بحران»كه به خاطرات اكبر هاشمي رفسنجاني در سال60 كه نقش اصلي در انجام مراحل كودتا را داشته مي پردازد  وديگري كتابهاي«درس تجربه ونامه ها»كه زندگي ابوالحسن بني صدر را در بر مي گيرد مي باشندواهتمام به تهيه تقويمي روز شمار در روزهاي ماه خرداد60 كه مراحل پاياني كودتا در ان بوقوع پيوسته مي باشد.به قصد ارايه تصويري روشن از عملكرد متقابل طرفين در موضوعات مشترك يعني حقوق ملي وبحرانها ومشكلات كه گريبانگير جامعه ان روزها بوده است.                                                                                                                                                           

بني صدر با سابقه مخالفت با گنجاندن اصل ولايت فقيه در قانون اساسي در مجلس خبرگان اول در جريان بازنگري وبا تذكر مستقيم خميني كه او را به دليل اين مخالفت مجاز به شركت در انتخابات رياست جمهوري نمي دانست از يكسو وهمراه داشتن حمايتهاي مردمي از شعارهايش وانديشه اش در ميان همه سلايق سياسي  رايج آن دوره مانند حزب توده،نهضت آزادي،مجاهدين خلق،فدا‍یيان وحزب جمهوري اسلامي و.....بطورمستقل در اولين انتخابات رئيس جمهوري شركت كرد ودر تقابل با ساير رقبا بخصوص كانديداي معرف حزب جمهوري اسلامي (حسن حبيبي)كه در مقايسه با سايرين تدارك وخواست بيشتري در پيروزي در انتخابات را داشت[از اين تداركات بني صدر چنين نقل مي كند :يك شب قبل از انتخابات رياست جمهوري در جلسه شوراي انقلاب اقاي رفسنجاني از جلسه بيرون رفت ودر بازگشت گفت:حاج احمد آقا (احمد خميني)بود مي گفت امام مي گويد بهتر است آقاي بني صدر به نفع اقاي حبيبي كنار برود ونخست وزير بشود كه اختياراتش هم بيشتر است.]   با كسب 76 درصد آرا در 5بهمن 58 بعنوان اولين منتخب تاريخ ايران برگزيده شد .او خطر تجاوز خارجي وجنگ را ازعلل ودلايلي شمرد كه او را برآن داشتند تا نامزد رياست جمهوري بگردد ودر مصاحبه اي كه در روزهاي پيش از انتخابات بعمل آورد انتخاب خود را به رياست جمهوري اين سان بيان كرد «پيروزي من در انتخابات رياست جمهوري به اين معني است كه انقلاب ادامه دارد .معنايش اين است كه مردمي كه انقلاب كردند نمي خواهند به نظامي برگردند كه در ان اقلييتي به هر عنوان واسمي كه روي ان بگذاريد مي نشينند وبه جاي ملت تصميم مي گيرند،براي ملت كانديدا درست مي كنند .معناي اين انتخابات اين است كه دوره اين بساط تمام شده است.(نامه ها-ص 24)»         
اما گويا از ميان همه رقباي سياسي – انتخاباتي حزب جمهوري اسلامي انتخاب اكثريت مردم ايران را برنتابيد وآن را در حد شكست در تصاحب قدرتي دانست كه نياز به جبران وترميم دارد.وگويا چنين سهمي را از پيش براي خود قائل بود واز همان اغاز احساس نگراني وتشكيك داشت وشروع به ابراز مخالفت خفي وعلني كرد.علل اين مخالفتها ونگراني ها را خود هاشمي رفسنجاني ضمن ادعاي قرابت خواستها واهداف وفعاليتهاي حزبش با تمايلات ومطلوبات خميني والقا وباوراين مطلب كه هر انتخابي به غير از سياستهاي حزب جمهوري اسلامي در تضاد با انقلاب وشخص اقاي خميني است در 23 روز بعد از انتخابات طي نامه اي به آقاي خميني با امضاي همه اعضا1 كه انرا تذكر مسايلي به حكم عقل ومسوليت ووظيفه مي خواندچنين بدست مي دهد« ....پيش از پيروزي وبعد از ان وامروز معتقد بوديم وهستيم كه نظام اسلامي در ايران بدون پشتوانه اي از تشكيلات مذهبي –سياسي تضمين دوام ندارد وبه همين جهت با مشورت با جنابعالي وجلب موافقت وگرفتن وعده حمايت غير مستقيم شما با همه گرفتاريها از همان روزهاي اول پيروزي مسوليت تاسيس حزب جمهوري اسلامي را بعهده گرفتيم ودر ماههاي اول موفقييت هاي چشمگيري بدست آورديم.عبور از بحران – ص 16» با اشاره به انتظار حمايت ولحن نامه، او از خميني گله مند است كه چرا اين حمايت در انتخابات رياست جمهوري با صراحت وعينييت وجود نداشته است؟و تاسيس حزب را دليل وضامن تداوم موفقييتها در همه اركان قدرت مي داند واين برداشت زماني تكميل مي گردد كه در ادامه همان نامه تعدادي از اين موفقيتها را براي خميني يادآور مي شود «..موفقيت حزب جمهوري اسلامي در انتخابات مجلس خبرگان وتدوين قانون اساسي [زيرا موفق شده بودند اصل ولايت فقيه را در قانون برخلاف پيش نويس قانون اساسي كه در پاريس مورد تاييد آقاي خميني قرار گرفته بود ودر ان خبري از اين اصل نبود دربازنگري وارد كنند]كه اميد غيرمذهبي ها را بكلي ازبين برد از عوامل تشديد مخالفان ماست.عبور از بحران – ص 16»ودر قسمتي ديگر شروع به كارشكني مي كندومدعي مي شود «حذف حزب جمهوري اسلامي از جريانات انتخابات رياست جمهوري كه با مقدمات حساب شده اي پيش آمد مخالفان را جري واميدوار كرد وتلاشها را مضاعف كردنند...عبور از بحران- ص 16»
در حاليكه اين حزب آزادانه كانديداي خود را داشت ودر انتخابات هم شركت كرد ولي نتوانست بيشتر از چهار درصد آرا را كسب كند.به راستي نگراني ومخالفت حزب جمهوري اسلامي از چه رو بود؟كه 23 روز بعد در حاليكه هنوز رئيس جمهور ودولتش  كار رسمي را شروع نكرده بود وعملكردي  دال بر اشتباه نداشتند دست بكار شده بودند؟اگر از حيث ملت بود كه  97درصدآنان2 در آزادانه ترين انتخابات بعد از انقلاب حكومتي غير از حكومت روحانيان را انتخاب كرده بودند.آيا ترس آنان از انزوا وطرد هميشگي خودشان نبود؟مخالفت يك حزب كه اعضايش تماما روحانيان بودند باانتخاب  اكثريتي معادل راي دهندگان به نظام جمهوري اگر به معناي انحصار قدرت براي يك گروه اقلييت نبود چه معناي ديگري مي توانست داشته باشد؟آيا عدم احترام وتمكين به خواست حداكثري مغاير با بيان انقلاب يعني تجربه مردم سالاري نبود وضديت با آن تعبير كارشكني نداشت؟
براي التيام اين شكست اعضاي حزب آينده نگري مي كنند تا در انحصار مواضع بعدي بي نصيب نمانند وبه شكلي هشدار دهنده وطلبكارانه در تحصيل غير قانوني قدرت خميني را به مشاركت مي خوانند زيرا به نقل از همان نامه مي خوانيم«.....متاسفانه اين خطر بطور جدي وجود دارد كه انتخاب مجلس شوراي ملي تحت تاثير همين جو ناسالم منجر به انتخاب شدن افرادي كه تسليم رئيس جمهورند بشود واز داشتن مجلسي مستقل وحافظ اسلام در مقابل انحراف احتمالي مجريان [بخوانيد رئيس جمهور منتخب]محروم گرديم [بجاي گردنند.اين فعل خود اعترافي است برذهنيت وخواست انحصار طلبي وتقابل با رئيس جمهور و نهايتا مردم] عبور از بحران – ص 17».ودر ادامه براي اطمينان خاطرخميني را به اين همراهي مكلف هم مي كنند «......احتمال اينكه روال موجود مانع تشكيل مجلس شوراي اسلامي احتمالي[زيرا قرار بود عنوان شوراي ملي داشته باشد]گردد كه جنابعالي بدان دلبسته ايد واميدواريد نارسايي ها وكمبودهاي رئيس جمهور[كداميك؟وقتي هنوز رئيس جمهور شروع بكار هم نكرده بود]را جبران كند قابل توجه وتكليف آور است.عبورازبحران -همان صفحه»
بدين قرار با اين پشتوانه ها وقصد وغرض مجلس شوراي اسلامي تشكيل مي شود وهاشمي رفسنجاني  ضمن عضويت در حزب جمهوري اسلامي وشوراي انقلاب مي شود رئيس آن .تا اولين نهاد رسمي بعنوان ابزار متقابل شكل گرفته باشد.يكي از اساسي ترين اسناد تقابل ومخالفت غير قانوني مربوط به افشا نواري است منسوب به سخنراني « حسن آيت » مسئول شاخه سياسي  حزب جمهوري اسلامي كه درآن طرح توطئه را آشكارا اعلام مي كند«...به بچه ها بگوييد (منظور دانشجويان انجمن اسلامي كه در تيريز دانشگاه را دراشغال خود دارند) قرص ومحكم باشند بزودي موج عوض مي شود وبه بچه ها بگوييد كه قرص ومحكم باشند وترس نداشته باشند تصميمي گرفته شده لايتغير،تغيير ناپذير است دانشگاه ها بعد از 14 خرداد 59 تعطيل مي شود.باباي بني صدر هم نمي توان روي اين برنامه كار كند حتي ترتيبي داده شده كه برخلاف قبل نمي تواند بيايد ومقاومت كند ظاهرا هم همراه مي شود...نقل از كتاب غائله چهارده اسفند – ص 346».
به راستي چنين ضدييتي با رئيس جمهور قانوني چه معني داشت؟بني صدر از اين توطئه آگاه است  وخميني را كه در آن زمان نقش نظارت فقيه در قانون اساسي را داشت اينگونه با خبر مي كندتا نقش او را يادآور شود «...از جمله نوارها نواري است كه در آن گوينده(حسن آيت)مي گويد بايد  نگذاشت بني صدر در هيچ زمينه اي موفق بشود تا بتوان ظرف 6ماه مجلس را در مقابل او قرار داد ومجبور به استعفايش كرد اما اگر ظرف اين مدت استعفا نكرد بايد او را ترور كرد...نامه ها – ص59».ودر جايي ديگر يادآور مي شود«...كوشش براي تضعيف اينجانب واستفاده از نمازجمعه وراديو وتلويزيون وروزنامه براي مقابل كردن مجلس با رئيس جمهوري فاجعه اميز است وآقا بايد بر اين امور تاكيد جدي قاطع بفرمايند... نامه ها –ص 79».
خميني ظاهر را حفظ مي كند ورويه ميانه را مي گيرد وتوصيه  به همكاري وسازش مي كند اما اين سكوت رفسنجاني را خوش نمي آيد وبه تصاحب مجلس به حمايت خميني [زيرا او بعد از عزل  بني صدر در نمازجمعه گفت :بعد از انتخابات رياست جمهوري نزد امام رفتيم وگفتيم اينكه نشد واوگفت شما هم برويد ومجلس را بگيريد] هم قانع نمي شود وپرده تحمل مي درد ونامه اي شخصي به خميني در تاريخ 25/11/59 مي نويسد وگله گذار مي شود «....به خود ما بگوييد ايا رواست كه همه گروه دوستان ما به اضافه اكثريت مدرسين وفضلا قم و ائمه جمعه وجماعات و..[كه در برابر اكثريت مردم در اقليتند ] در يكطرف اختلاف وشخص اقاي بني صدر[البته بي توجه به اكثريت مردم  حامي او)]در يكطرف وجنابعالي موضع ناصح بيطرف داشته باشيد؟مردم چه فكرخواهند كرد؟وبعدا تاريخ چگونه قضاوت خواهد كرد؟....ما جايز نمي دانيم كه ميدان را[حتي با تصاحب ميدانهاي مجلس واكثريت حزب در شوراي انقلاب وداشتن تريبون مساجد ونماز جمعه وقوه قضاييه كه ريسش آقاي بهشتي بود وعضو حزب وشوراي عالي دفاع و...] براي حريف [نگاه قدرت طلبانه]خالي كنيم ومثل بعضي از همراهان سابق قيافه بيطرف بگيريم و..قبل از انتخابات رياست جمهوري خدمتتان عرض كرديم كه بينش آقاي بني صدر مخالف اسلام فقاهتي است كه ما براي اجراي آن تلاش مي كنيم واكنون هم بر همان نظر هستيم وشما فرموديد رياست جمهوري مقام سياسي است وكاري دستش نيست .امروز ملاحظه مي كنيد كه چگونه در كار كابينه مي تواند كارشكني كند وما فقط مي توانيم دفاع كنيم ...عبور از بحران-ص22».
اما بدانيم كار شكني هاي بني صدردر كابينه  چه بود؟ بنابر تحقيق وواقعييت  مطابق قانون اساسي آنروز رئيس جمهور مجري قانون بود ومقام اجرا مسلوب مقام نظارت نيست بنابراين او در جريان انتخابات مجلس هياتهاي نظارت تشكيل  مي دهد ،هياتهاي نظارت گزارش از تخلف فراوان مي دهند واو قول هياتها را به خميني گزارش مي كنداما او (رفسنجاني )كارشكني ها ودخالتها وقانون شكني ها در كل امور قضايي ،سياسي،نظامي و... كه خود در سراسر كتاب عبور از بحران بدست مي دهد وبدانها اعتراف دارد را فراموش مي كند وموجه مي پندارد واين توجيه را فقط بر پذيرش منتهاي عطش قدرت طلبي ،انحصارگرايي وخودكامگي مي توان از يك شخص پذيرفت و وجود چنين اشخاص وافكاري تماما متضاد با خواست ملتي بود كه انقلاب كرده بود تا بساط ديكتاتوري وفرد وحزب گرايي را برچيند. پس بدور از قضاوت شخصي ،او وجود اين دست از نحله هاي فكري كه دنباله روي استبداد بودند وترويج وشيوع آنرا قابل باورتر مي كند، وقتي به قصد معرفي خود بعنوان قهرمان  عبور از بحران خود بحران ساز بلامنازع مي گردد.به نقل از هاشمي رفسنجاني مي خوانيم.«...خبري داشتم كه دكتر تقي زاده نماينده بني صدر در لندن به سفارت عراق رفته ومدتي آنجا بوده است.قاعدتا بي ارتباط با هيات ميانجي [منظور هيات ميانجي صلح از اعضاي سازمان كنفرانس اسلامي كه پيگير پيشنهاد صلح بني صدر بودند]نيست خبر را به آقاي رجايي گفتم كه در شوراي عالي دفاع حساب دستشان باشد[دخالت در كار جنگ وسوءظن به رئيس جمهور بعنوان فرمانده كل قوا].عبور از بحران –ص 45».يا دخالت در كار دولت «...با آقاي رجايي در راه بحث كرديم .قرار شد  تعطيل سفارتخانه هاي كم اثر با فعال واصلاح كردن ساير سفارتخانه ها همراه باشد وتلاش شود تا آخر هفته چند كار موثر در باره وزارتخارجه اعلان شود..جمعه 14 فروردين.عبورازبحران -ص 57».ودر يادداشت پنجشنبه 27فروردين 60 چنين مي آورد«....سپس آقاي علي پهلوي (اسلامي) فرزند شاهپور عليرضا (پهلوي)همراه نماينده مينودشت آقاي حسيني آمد در آن زمان از خانواده پهلوي بريده .ظاهرا مسلمان خوبي شده حرفهايش جالب بود ...اجازه مي خواست به منطقه برود گفتم مانعي ندارد(به چه مجوزي؟)عبور از بحران- ص 71».در جايي ديگر «آقاي علي لاريجاني مدير عامل صداوسيما آمد ودرباره اجراي قراردادها وخريد ومسائل فني كه از گذشته با آمريكا داشته ايم ونياز داريم مشورت كرد گفتم مانعي ندارد...عبور از بحران –ص 127».وهمچنين است«...آقايان الويري وپورمحمدي دادستان مسجدسليمان وبهادري آمدند ودرباره اينكه آقاي بهادري به هند برود يا در مسجد سليمان كانديدا شود مشورت مي كردند...عبور از بحران-ص127». و«...ظهر آقاي لطيف نماينده اسلام اباد غرب آمد وحكمي مي خواست كه به استناد آن در كارهاي منطقه دخالت كند براي اصلاح امر حكم كلي ندادم (اما قدرت واجازه چنين حكمي را داشته است كه بوجب ان بشود در كل منطقه دخالت كنند) براي رسيدگي به جنگ زده ها دادم....عبور از بحران –ص 134».
واين همه در حالي است كه يك ملت به دنبال اجراي قانون و مديريت امور با راي ونقش خود بودوآقاي هاشمي ودوستنانش بدينگونه درجهت خلاف كامل با آن حركت مي كردند.وطبعا براي حركت خود نياز به حذف ونا كارآمد وبي اعتبار نمودن همه عواملي داشتند كه مخالفت با تكروي هاي آنان مي كردند ودر آن ايام يگانه عامل ايستادگي بر موضع قانون نهاد رياست جمهوري بود زيرا ساير قوا را در دست داشتند.ودر هماهنگي كامل عمل مي كردندو هر جا ناسازگاري ديدند در بخشي  خزنده وزيرجلدي ودر بخشي ديگر علني دست به كار شدند ورابطه را در تخاصم كامل نگهداشتند.آنها توانستند با تصويب  دو مرحله اي كردن انتخابات مجلس ،در دور دوم نماينده هاي خط اسلام فقاهتي را كه آقاي هاشمي براي آن تلاش مي كردند را به مجلس در واقع تحميل كنند آنقدر غير قانوني كه زبان اعتراف مي گشايد ومي نويسد «...بعدازظهر در جلسه شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي شركت كردم بحث انتخابات ميان دوره اي بود روي چندنفر از كانديداها موافقت شد ولي تمام نشد با ائتلاف با گروه هاي اسلامي خط امام ديگر هم توافق شد.عبور از بحران-ص102» تا در آنجا نيز صاحب اكثريت باشندو اهرم لازم جهت فشاراز آن جناح را هم داشته باشند ولذا هر عملي را قانوني ومنبعث از مجلس كه نماد مردمي بود بدانند و به راحتي هرگونه مخالفت با اين مصوبات را ضدمردمي وملي تبليغ كنند ومجاز به حذف وتخريب آن نيز باشند ولذا ريشه تشكيل اين مجلس را فروگذاردند وشاخ و برگ انرا چماق كردندكه مجلس در راس امور است [جمله منسوب به آقاي خميني].تبليغ صورت وغفلت از محتوي.ذبح باطن در ظاهر.اما رئيس جمهور بنابر گزارشات واصله اين مجلس را نماد اكثريت نمي دانست ومعتقد بود بهمين دليل قوي نيست وبه آقاي خميني نوشت «مي آيندخدمت شما كه ازشما گفته ونوشته  بگيرندكه...وبعرض مي رسانند كه  من مي خواهم مجلس تضعيف بشود وداستان مصدق ومجلس را پيش مي كشند وحال آنكه كاملا عكس حقيقت را مي گويند وجاي تاسف است كه توجه نمي فرماييد .عده اي با دين را مامور بفرماييد تا تحقيق كنند وبه شما گزارش صحيح بدهند بلكه معلوم بشود من مجلس قوي مي خواهم يا آنها كه خوابهاي آشفته براي ايران ديده اند...عرض شد بايد به تقلبات مجلس رسيدگي شود فرموديدصحيح است.اما بدون اينكه صبر شود ونتيجه تحقيق معلوم شود.آمدند از شما امريه گرفتند و دور دوم را شروع كردند نتيجه آنكه بيش از شش ميليون نفر شركت نكردند با توجه به اينكه 190 نفر نماينده در دور دوم معين مي شود آنهم با اكثريت نسبي اين مجلس معرف يك هفتم مردم ايران بيشتر نمي شود.اين مجلس ضعييف است يا قوي؟اينها چون مرض خودپرستي دارند هر حرفي را در رابطه با شخص رئيس جمهور تعبير وتفسير ميكنند وحال آنكه مقصود نجات كشور نبود ومقصود قدرت طلبي بود از اين مجلس بهتر نمي شد.در همه جاي دنيا در انتخابات مجلس بيشترين راي دهندگان شركت مي كنند اگر گروه گرايي نشده بود وسعي مي كرديم آزادي واقعي انتخابات را بوجود مي آورديم مجلس قوي بوجود مي امد در حال حاضر اوضاع كشور آنقدر بحراني است كه مجلس ضعييف دردي را دوا نمي كند.بايد مجلس تقويت بشود ويكي از راههاي تقويت آن اين است كه مجلس محل زد وبندها نشود.آنطور كه آن شخص در نوار گفته است نخواهد رئيس جمهور را تابع خود كندوهر روز در ان كشمكش شود .اين مجلس اگر بخواهد اسباب دست افرادي بشود كه مي خواهند بهر قيمت قدرت را قبضه كنندحتما وسيله تشديد بحران مي شود وقطعا سرنوشت انقلاب وايران را به خطر مي اندازد.نامه ها – ص60».وحتي در روزهاي آخرين هم زير بار پذيرش اين تخلف نرفت ودر نامه اي با يك تحليل علمي انجام تخلف را تذكرداد«وقتي 130 تن از وكلاي مجلس در دور دوم با مشاركت 6.5 ميليون راي دهنده وكيل شده اند يعني 28 درصد از راي دهندگان در راي شركت كرده اند واين وكلا بر فرض صحت انتخابات نماينده 15 درصد مردم بيشتر نيستند آن مجلس نيست كه شما مي فرمائيد.اگر تقليد از غرب است در آنجا وقتي تنها ثلث بلكه كمتر از ثلث راي دهندگان در انتخابات شركت مي كنند تجديد انتخابات عمل مي آورند.اگر در اسلام است نماينده ووكيل قيم نيست وبايد طبق مبل موكل عمل كند وثانيا وكلاي 15 درصد مردم چه حق دارند درباره صد در صد مردم تصميم بگيرند.نامه ها-ص545».
در آنسوي آنان كه مجلس را براي تقابل بنا كرده بودند كارشكني ها به قصد تضعيف را يك به يك شروع كردند واز تحميل وپيشنهاد نخست وزير مورد دلخواه حزب جمهوري اسلامي (محمد علي رجايي) كه اميدوار به راي اكثريت مجلس به او هم بودند وبردن لوايح مختلف براي تغييرات در قانون اساسي به جهت كاهش وسلب اختيارات رئيس جمهوري را شروع كردند.بني صدر بعد از مدتها مخالفت با نخست وزيري« رجايي » [به دليل ناكارآمدي وقابليت اودر اداره جامعه در شرايط جنگ ومحاصره اقتصادي ] به دليل ترس از تكرار داستان تاريخي مصدق –كاشاني وبه دليل اوضاع وخيم مملكت در شرايط جنگ با نظر خميني ومجلس با نخست وزيري او موافقت مي كند [بنابر قانون انتخاب نخست وزير علاوه بر راي مجلس به تاييد رئيس جمهور نيز نياز داشت].اين ارفاق را براي حفظ رابطه اش با آقاي خميني بر اساس اصل موازنه منفي كه از اصول عملي وشعار واعتقادش بود وچون خميني را  تا ان زمان خارج از دايره قدرت طلبي وباند بازي مي ديد انجام داد تا باز بنابر اصول انديشه اش از تخاصم بكاهد.اما آنانكه جز انحصار وتسلط نمي ديدند ونمي خواستند ودر حقيقت تصرف مواضع را بنابر تضاد وساخت بحران وتخريب ،بنياد گذارده بودند بي توجه به حق  ملت وشرايط نابه سامان ووخيم جنگي –اقتصادي مملكت دولت ورئيسش را نيز يكي از پايگاه هاي ضديت كردند. بني صدر نه تنها از اين كارها بي خبر نبود بلكه خميني را از اين تقابل نابرابر آگاه كرد ونوشت «ازتهران خبر دادند كه طرحي با قيد دو فوريت [نشانه تعجيل  گروه انحصارطلب] در مجلس طرح شده است كه به نخست وزير امكان تصدي وزارتخانه ها را بدون تصويب رئيس جمهور مي دهد اگر ان كار موافق قانون اساسي است چطور در اين 5 ماه به يادشان نيامد چه فوريتي دارد؟كه اينك با شتاب بايد تصويب شود در اين باره سكوت كردن بمعناي قبول مرگ جمهوري [زيرا رئيس جمهور نماد خواست و راي ملت بود ناكارآمد كردن او در واقع فلج كردن حقوق ملت تلقي نمي شد؟] است.آيا سزاوار است اينجانب شب وروز در جبهه مشغول باشم ودر اينجا عده اي مجلس را به قوه مجريه تبديل كنند وبجاي آنكه به آقاي رجايي بگويند چرا قانون اساسي را اجرا نمي كند ووزراي قابل تصويب پيشنهاد نمي كند توطئه سلب اختيارات قانوني از رئيس  جمهور بنمايند آيا قدم بعدي طرح دو فوريتي عزل او نيست؟ نامه ها – ص337».
«...قانون اساسي گفته است نخست وزير بايد وزراء را با تصويب رئيس جمهور انتخاب كند اما وقتي بنابر تضعيف مي شود در حقيقت حزب جمهوري وزراء‌را انتخاب مي كند ... چند بار عرض  كرده ام اين حرف كه مي زنند دروغ است كه من مي خواهم همه قدرتها در دست من باشد نه،من مي خواهم  قانون اساسي اجرا شود در هيچ موردي كسي نمي تواند تجاوزطلبي به من نسبت دهد....آيا قانون اساسي را اجرا نكنيم مي توانيم مردم را مطمئن كنيم كه رژيم با ثباتي دارند ؟بهاي اجراي قانون اساسي را هرچه باشد بايد بپردازيم ومتاسفانه اين قانون خط به خط زير پا گذاشته مي شود.نامه ها - ص110». نقطه بارز اين مقابله بودجه اي بود كه دولت رجايي به مجلس برده بود تا تاييدش رابگيرد اسناد تحقيق ازجو سنگين حاكم به روشني تصوير ميدهد.بني صدر به خميني اينچنين يادآور مي شود«...اين آقاي نخست وزير هيچ نمي داند آن آقاي نبوي با بودجه مفتضحي كه به مجلس برده نشان داد كه خط به خط فرمايشات آمريكا را عمل مي كند مي خواهد اين بانكها را هم به روز نكبت بيندازد واز پشت سر مقدمات سقوط كشور را فراهم كند تا د ر جنگ شكست بخوريم.نامه ها –ص515».ضد ضربه نفتي با اين بودجه شروع شد زيرا بر مبناي فروش حداكثري نفت(25 ميليارد دلار)تهيه شده بود ريس جمهور اين بودجه را سپردن اختيارات نفت به آمريكا ارزيابي كرد وهشدار داد كه سبب ضدضربه نفتي وكاهش قيمت نفت مي شود وچنين شد.(يادداشت آقاي بني صدر در كتاب نامه ها – ص516).
طبق قانون رئيس جمهور اختيار عزل ونصب رئيس شهرباني ،فرمانده ژاندارمري،رئيس كل بانك مركزي را بر عهده داشت.در مجلس به اين اختيارات لقب«فرمان همايوني »دادند[ چون شاه نيز از اين اختيارات برخوردار بود] تا بتوانند در فضاي عمومي جامعه انقلابي كه ضدييت با شاه داشت القا كنند كه برخورد وعملكرد رئيس جمهور نيز همانند شاه مستبدانه وخودكامه است وشرايط مساعدتري براي سلب اختيارات وضدييت با او فراهم كنند در حاليكه رئيس جمهور را مردم انتخاب مي كردند و بنابر قانون اين اختيارات توسط مردم به او تفويض مي شد واو مجري اين قوانين مي گشت در يك دوره معين ،ولي شاه همه اين اختيارات را مادام العمر وبدون واگذاري از مردم برخوردار بود وبديهي است كه بالاخره در كشور يك مقامي بايد اختيار اين امور را داشته باشد و چگونگي بهره مندي از اين اختيارات را نيز قانون مورد تاييد مردم تعيين كرده بود اما هاشمي رفسنجاني به شكلي رسوا اقرار مي كند كه مشكلش نوع اختيارات نبوده بلكه شخص صاحب اختيار (رئيس جمهور)را نشانه رفته است.وبه نقل از عبور از بحران مي خوانيم «بعد از انقلاب طبق كميسيون شماره 2 شوراي انقلاب كليه اختيارات شاه را به رئيس جمهور دادند [واگذاري قانوني ونه موروثي]پس از تشكيل دولت رجايي، بني صدر از همان ابتدا موضع گيريهايي [درحقيقت سازش ناپذيري با بدعت بي لياقتي وتهجر]عليه وي وكابينه اش اتخاذ نمود وازتمام امكانات كه در اختيار[البته قانوني] داشت ....حداكثراستفاده را كرد.....لذا مجلس شوراي اسلامي قانوني را تحت عنوان حذف فرمان همايوني[=حذف رئيس جمهور] درجهت تقويت دولت رجايي[= تضعيف رئيس جمهور به قصد اجراي توطئه]تصويب كرد.عبور از بحران-پاورقي ص126».3
بدين اعتراف او به دنبال تجميع اين اختيارات در جبهه خود بوده ونه دغدغه قانون داشته ونه دلسوز كشور وملت بوده است.ودر واقع آنرا بهانه وآلت معامله بر سر قدرت كرده اند زيرا وقتي بني صدر به لايحه بودجه معترض مي شود آنان طرح دو فوريتي سلب اختيارات را به قصد امتيازگيري علم مي كنند تا بلكه او را منصرف كنند، رفسنجاني تعبير اين تحقيق را بنابر سندي كه ارائه مي كند تاييد مي كند وي مي نويسد«...جلسه علني داشتيم .لايحه لغو فرمان همايوني وجانشين كردن حكم مقام ديگري [بخوانيد جناح حزب جمهوري اسلامي]به جاي آن مطرح بود.ليبرالها از اينكه مي ديدند قدرت آقاي بني صدر در بانك مركزي از دست مي رود ناراحت بودند.سعي داشتند مجلس پا نگيرد كه گرفت ولي كار ناتمام ماند.عبور از بحران-ص109»وتكميلش مي كند «..ظهر آقاي حسن صانعي تلفن كرد كه امام فرموده اند آقاي بني صدر در ملاقاتش پذيرفته كه جنجال بودجه را بخواباند وشما هم لايحه حذف فرمان همايوني را مسكوت بگذاريدومن گفتم معامله به نفع بني صدر است وبراي ما راه قانوني از نظر آئين نامه مجلس نيست.اگر لازم باشد خودم امام را مي بينم.عبور از بحران-ص112».
از جمله اسنادي است كه شك تحقييق را به يقين تبديل مي كند ونشان از روحيه معامله گر خميني بر سر قدرت مي دهد واينكه جمله امور مملكت در محافل چانه زني وكارچاق كني پشت پرده در همكاري وهمدستي خميني با گروهي قدرت پرست ترتيب وتنظيم مي يافته است وهمچنين روشن مي سازد كه ادعاي بني صدر در خصوص بودجه وارد بوده كه مجبور به گروكشي شده اند.با اينهمه گويا هاشمي رفسنجاني راضي به مسكوت گذاشتن هم نمي شود وگويا امامش را ديده است كه موجب انتقاد واعتراض بني صدر مي شود.«...پس از مسكوت گذاشتن طرح دو فوريتي براي يك هفته ديروز آقاي رجايي رئيس بانك مركزي را تغيير داده است .رئيس جديد از قرار مسموع سر رشته اي ازكار بانك وغيره ندارد از اينجانب خواسته است حكم رئيس جديد را امضا كنم .وخامت وضع اقتصادي به حدي است كه اگر دستگاه بانكي كه في الجمله گردشي دارد مختل شود سقوط اقتصادي كامل ونتايج ان غيرقابل احتراز مي شود..نامه ها –ص348».
در آگاهي از اين زدوبندهاي پشت پرده كه باب طبع آقاي رفسنجاني است ودليل تعجيل درفعال كردن لايحه مذكور حتي بر خلاف قول خميني خود او به تحقيق كمك مي كند و نيزثابت مي كند كه هيچ اعتباري براي او(خميني) قائل نبودند و فقط او را در حد واسط مقاصد خود مي دانستند.وقتي مي گويد«...جلسه علني داشتيم،دستور جلسه لايحه حذف عنوان فرمان همايوني بود پيش از شروع كار آقاي حجتي كرماني بمن اطلاع داد كه امام در ملاقاتي با سه نفر از نمايندگان سمپات ليبرالها از لايحه اظهار نارضايتي كرده اند و آنرا تشنج زا خوانده اند.ولي مجلس راهي براي صرفنظر كردن ازلايحه نداشت [چون كودتا در پيش وبرنامه بود].جز پس گرفتن دولت.امام گفته بودند كه من نمي خواهم عملي برخلاف قانون انجام شود.هنگام تنفس مطلب را به آقاي رجايي در ميان گذاشتم ايشان با آقايان خزعلي،جنتي،نبوي براي كسب تكليف خدمت امام رفتند.امام گفته بودند كه اين مطلب فرع بر اين بوده.آقاي بني صدر با توافق آقاي رجايي رئيسي براي بانك مركزي تعيين كنند كه با دولت هماهنگ باشد چون توجه كرده بودند كه اين سبك برخورد تضعييف مجلس است واز ناراحتي شديد مجلسيان (اكثريت)مطلع شده بودند ادامه كار را بي اشكال دانسته بودند ولي ديگر مجلس تشكيل نشد وبه فردا موكول شد. لابد ليبرالها خيلي ناراحت خواهند شد وبي عكس العمل نخواهند ماند.خيلي روي اين توصيه امام اميد بسته بودند.عبور از بحران – ص117».


آنگاه كه تفاوت در نوع انديشه شد و در حل مشكل واحد بنا بر تخاصم وتخريب نهاده شد بايد همه اركان ومجاري كه يك انديشه محل تاثير مي يابد ومنشاء اثر مي شود بايد حذف ونابود شوند.آن تفاوتها در بيان ازادي و حركت در مدار استقلال [هركس خود رهبر خويش ] وآزادي با محوريت مردم واعتقاد به هر مرامي [مثلا اسلام] بمثابه ضامن اين اصول از يكسو وبيان قدرت وحركت در خط وابستگي  [اطاعت مطلقه از قوه قاهره ]به غير بامحوريت خودكامگي وفرد وياحزب گرايي و مرام اسلام فقاهتي [جاري كردن احكام شريعت در قانون بي توجه به ناتواني آن در استيفاي حقوق فرد] بمثابه ضامن قدرت وانحصار از سوي ديگر بود.يكي از ان ارگانها كه از فضاي استقلال طلبي وخودباوري استقبال كرد وبا آن هماهنگي جست «ارتش»بود.كه همراه انديشه فرمانده كل قوا (رئيس جمهور) شد ودر شرايط سخت جنگي دست به بازسازي وسامان خود زد.پس يكي از محلهايي شد براي تكميل تقابل واز ابتدا به جرم بازمانده از دوران شاهنشاهي به تيغ سوء ظن وبدگماني محكوم به وابستگي به طاغوت شد[كتمان اين واقعييت كه از علل وقوع انقلاب پيوستن ارتش به مردم بود] وبه اين باور واهي علاوه بر اعدام فرماندهان وافسران عالي رتبه نظامي بسياري ازپرسنل آن مورد آزار وشكنجه بودند تا انكه شيرازه ارتش از هم پاشيده شد وتوجيه وبهانه براي جايگزين كردن قوه مسلح جديد(سپاه پاسداران انقلاب اسلامي) با خط تبليغ و تزريق روحيه اطاعت وابسته در آن به قصد بهره برداري انتفاعي براي متجاوزان به حقوق در داخل ومتجاوز به خاك ومرزهاي كشور توسط بيگانه جور شد.اين خط فكري را آن زمان كه آقاي رفسنجاني به قول خود  نگران اوضاع كشور بود وبرداشت دروغش را به اقاي خميني القا مي كرد ارتش را هم از ياد نبرد واينچنين نسخه درمان مي پيچيد.واقاي بهشتي لايحه طرح انحلال ارتش را به شوراي انقلاب مي برد «...در خصوص جنگ وفرماندهي ارتش مطالب واحتمالات زيادي داريم،فرماندهي به خاطر ناهماهنگي ووحشت از نيروهاي خالص اسلامي مايل است نيروهاي غيراسلامي را در ارتش حاكم كند كه منافع مشترك پيدا كرده اند ونيروهاي خالص ديني را منزوي ويا منفعل نمايد.خلبان شيرودي كه سنبل ايمان وشجاعت وتلاش است در پادگان ابوذر به من مي گفت كه امروذ ايمان مي جنگد ونه تخصص ومي خواهند دست مومنان را كوتاه كنند.احتمال اينكه مديران جنك به علل سياسي طالب طولاني شدن جنگ باشند وجود دارد واين احتمال تكليف آور است.احتمالا آقاي بني صدر بمنظور تضعيف دولت وشايد بعضي ها هم باشند براي اجراي منويات آمريكا.....مخصوصا كمبود مهمات واسلحه قابل توجه است در اين مورد لازم است جنابعالي سريعا فكري بفرماييد وبهتر است با دريك جلسه طولاني ومحرمانه با دوستان مورد اعتماد ارتشي نظير صياد شيرازي،نامجو،شيرودي،سليمي وبا حضور ماها در خدمتتان بحث وتصميم گيري شود.عبور از بحران- ص23».
او با تاكيد بر «حضور ماها» صحه بر اعمال ونفوذ اين رويه تخريبي مي گذارد وبا پوشش تكليف آور بودن باز خميني را در كمك به تقابل مي خواند ومهم آنكه نتيجه آن شد كه او وهمفكرانش مي خواستند واين يعني مشاركت خميني در اين تقابل وكمك به رويه جناح تضاد وحذف گرا. اما فرماندهي ارتش نه تنها از اين امور بي خبر نبود بلكه آقاي خميني را بعنوان يك رهبر وشخص بيطرف كه در باور داشت آگاه هم مي كرد تا حجت بر محقق اين تحقيق تكميل شود كه آقاي خميني چه مرگ آور از اعتبار رهبري ساقط مي گشت وبه طرز فكر كودتا وتسريع آن كمك مي كرد.رئيس جمهور كه بنابر عرف وعقل به دليل مسئوليتش بايد معتمد رهبر باشد به او نوشت كه مشكل وحل مشكل چيست «..وقتي اينجانب عهده دار مسئوليت شدم شيرازه ارتش از هم پاشيده بود ،روحيه ياس حاكم گشته بود وهر روز در پادگانها تظاهرات بود .از دلايل بسيار بر درستي اين امر مي گذرم واستناد مي كنم به فرمايش خود شما در پيام روز اول سال كه ديگر نمي توانيد اين وضع را در ارتش تحمل كنيد .چرا آنطور شده بود؟از دلايل ديگر كه بگذريم به اين دليل اساسي كه مي خواستند شكل ارتش را از راه تغيير اشخاص حل كنند حال آنكه مشكل ارتش بدون ايجاد روحيه وتجديد سازمان ممكن نيست .با ايجاد روحيه گنبد را باز گرداندم ودر كردستان نيز ارتش را از رخوت بيرون آوردم ...اما بلافاصله شروع شد وخدمت رسيدند ونوشته اي گرفتند كه در ارتش تفتيش كنيد وهفته اي يك گزارش بدهيد .دركجاي دنيا ودر كدام تاريخ ارتش مي تواند با اينگونه اظهار علني سوءظن بر سر پا بماند.براي اطمينان از ارتش بايد سازمان آن را دگرگون كرد واگر بگذارند اينكار زود انجام مي گيرد وتوطئه كودتا غيرممكن مي شودوكارائي ارتش به حداكثر مي رسد.نامه ها- ص 60».
وگزارشها وراه حلها براي برون رفت از اين نزاع را به او(خميني) روزانه كرد تا  قضاوت تاريخ در باب سكوت  اقاي خميني و وتمايلش به مركزيت كودتا را سهل تر كند زيرا او به اندازه كافي اطلاع از واقعييت ها داشت تا بتواند تصميمي مبتني بر حق وحقيقت وازادي خواهي بگيرد و در مقام رهبري يك ملت تاريخي وجاودان بماند.بني صدر در 3خرداد 59 نوشت «ظرف دو هفته اخير موج آشفتگي محيط هاي صنعتي را از نو فراگرفته است وناظران شما درنيروهاي مسلح مي توانند بر اين حقيقت شهادت بدهند كه روحيه نيروهاي مسلح خصوص بعد از صحبت اخير شما بحداقل نازل شده است  وما ماههاي حساسي پيشارو داريم.نامه ها- ص108» ودر 25 خرداد59 براي پيشگيري وقبل از جنگ به او ضمن تشريح مورد به مورد تداركات در مناطق مختلف كشور نوشت«...همزمان با اين تدارك گسترده تهيه گزارش براي القا بي اعتمادي به ارتش شروع شد ومتاسفانه فرياد واستغاثه اينجانب موثر نيفتاد وامروز بار ديگر اثار بي نظمي وسقوط روحيه دوباره در ارتش روز به روز ظاهر مي شود وشخصي كردن نظارت بارديگر سلسله مراتب ومحيط نظم را از بين مي برد .نامه ها- ص74»
ودر روزهايي كه منتهي به جنگ مي شد ورئيس جمهور از آن به روزهاي حساس پيشارو ياد كرد بازدر 7شهريور 59 به خميني يادآور شد«..باآنكه طبق قانون ارتش امر به تعقيب را بايد فرماندهي كل قوا صادر كند وبا آنكه طبق ائين نامه دادگاه انقلاب نيز تعقيب ودستگيري بايد با اطلاع مقام مسئول باشد باز فرمانده لشگر خراسان وچندتن ديگر دستگير وپس از آبروريزي در روزنامه ها آزاد كرده اندكه تقصيري ندارند،مقصود مواجهه بوده است.قبلا نوشتم كه اينها بعد از دولت سراغ ارتش خواهند رفت وتا همه چيز را فلج نكنند دست بر نخواهند داشت حال چه بايد كرد؟نامه ها – ص162».به راستي سكوت نشانه رضا است،زيرا اگر جناب خميني با اين اتفاقات رضايت نداشت منجر به نگارش نامه اي ديگر انهم به فاصله هفت روزبعد و با همان لحن هشدار وپيشگيري ودلسوزي نمي شد «...مقامات غير مسئول در ارتش دخالت نكنند انجمن اسلامي،ايدولوژي،مقامات كشور براي تبليغ اسلام است و نه براي از بين بردن حاكميت مقامات مسئول .سلسله مراتب عملا دارد از بين مي رود ..گمان مي كنم اينجانب بيشتر اصرار داشته باشم كه ناپاك از ارتش رانده شود اما گروهي مي خواهند اصل را از بين ببرند كه خود تنها حاكم بشوند نامه ها- ص188».
اين صبر وبردباري غير قابل تصور از يك انسان در قبال مشكلات وكارشكني ها كه متن نامه ها به سادگي وبي هيچ پيشداوري وقضاوتي جانبدارانه محقق را در آن فضاي سنگين قرار مي دهد تنها در صورتي زميني ودست يافتني وباور پذير مي شود كه دانسته شود ميزان ومعيار عمل ان شخص (بني صدر) وفاي به عهد بعنوان ضامن مليت ومسئوليت بوده است زيرا خود كرارا به خميني گفته ونوشته بود كه«...من ميان خود با آقا عهد وفا بسته ام وهرگز اين عهد را نخواهم شكست...نامه ها – ص142».
اين فضاي برخورد با ارتشي بود كه علاوه بر جنگ نابرابر با قواي مهاجم كه حمايت تسليحاتي جهاني به همراه داشت درداخل نيز نه تنها حمايت نمي شد در ميدان نبردي ديگر بود.اما تقابل پيشه گان از جنگ هم موج مي ساختند براي عبور از رئيس جمهور،و با تصويه وپاكسازي در پرسنل ارتش به قصد ضعيف انگاشتن رئيس جمهور در فرماندهي قوا، ملت وميهن را به ورطه آتش مي بردند وحراسي هم نداشتند.ارتش زير باران تهاجم و حيات ملي يك ملييت در مرز خطر بود وهاشمي رفسنجاني راه خود را مي رفت ودر ياداشت همان روزها مي نويسد «...بعدازظهر فرمانده هوانيروز وجمعي از افسران مكتبي آمدند واز مكتب زدايي درون ارتش نگران بودند.راه علاج را مكتبي بودن فرماندهان تا سطح تيپ مي دانستند چون آقاي بني صدر جانشين فرماندهي كل قوا است اينگونه مراجعات به ما زياد است..عبور از بحران- ص98».
چگونه بايد پذيرفت فرمانده يك ارگان كاملا تخصصي كه داراي قوانين واسلوب خاص بخود است و اساس كاروقابليت در آن بر مبناي آموزشهاي علمي ونظامي سنجيده مي شود واو سالها برآن موازين سابقه وتخصص يافته وكسب سلسله مراتب نموده تا فرماندهي،به يكباره همه داشته هايش را انكاركند وفروگذارد وعلاج را در مكتبي شدن انهم با تعريف خودساخته آقاي هاشمي رفسنجاني وهمفكرانش،بداند؟آيا غير از اين است كه آنان به دنبال تحميل اين خواسته شخصي درساختار ارتش كه ماهيتا با ان سازگاري نمي توانست داشته باشد بودند؟اساسا با فرماندهان كاملا مكتبي چه روشي پيشنهاد وابداع مي شد كه مي شد بهتر جنگيد؟اما رئيس جمهور بني صدر در دل وكوران جنگ نه براي انتظار كمك وحمايت بلكه بنابر نقش ووظيفه خميني كه فرمانده كل قوا بود وبايد به قول واعمال جانشينش باورمندتر مي بود ضمن تشريح گزارش وشرايط جنگي جلوگيري از روش تخريب ودخالتها را اينگونه متذكر مي شد «...حواس اينجانب وروحيه فرماندهان را خراب نكنند اگر كمكي نمي كنند با جنگ اعصاب مرا مشوش نكنند ونظاميان را دلسرد نكنند.نامه ها- ص211» ودر شش روز بعد از اين نامه گفت«..والبته قدرتمداران بجان همه چيز مي افتند كه مزاحم پايداري ووافزايش قدرتشان است وآن بلا را بر سر ارتش وبخصوص لشگر خوزستان مي اورند.در آغاز جنگ به خدمت مي رسيدند كه ما به فرماندهان ارتش اعتماد نداريم ومي گويند ومي نويسند كه ارتش تاب نمي اورد وبايد جنگ چريكي كرد.نامه ها- ص217».
پذيرفتني است آنكس كه بنا را بر شفافيت و روشنگري نهاده وكارنامه اش را روزانه به مردمش گزارش وانتشار مي كرد در حل ورفع شايعه سازي ها بيمناك نمي شد وآنان را كه مي خواستند با سپاه وفرماندهان مكتبي ومورد اعتمادش جنگ چريكي كنند اينچنين به آزمون وامتحان كشيد ونتيجه اش را هم گزارش كرد.«...در آنجا [كرمانشاه، محل تشكيل شوراي جنگ]ودر تهران دو سئوال طرح شد 1- آيا سپاه مي تواند منهاي ارتش عمليات چريكي انجام دهد؟ پاسخ اين بود كه نه.2- در صورتيكه درخاك دشمن نمي توانند آيا مي توانند اين كار را در كردستان انجام بدهند تا نيروهاي ارتش به مرز منتقل شوند ودر برابر دشمن قرار بگيرند در كرمانشاه جواب روشني داده نشد اما در تهران مسئولان سپاه با صراحت گفتند كه بدون ارتش سپاه در كردستان نيز نمي تواند بر پا بماند.نامه ها- ص211».
اين سند از جمله اسناد معتبري است كه خط بطلان مي كشد برهمه دروغها وشايعات كه بني صدر به سپاه ميدان عمل واسلحه نمي داد وذهن محقق را شفاف وپاك مي سازد از رسوب همه ذهنيتها كه در اثراشاعه دروغ گروهي قدرت پرست ساخته شده.وهمچنين تكليف را بر آقاي خميني يكسره مي كند كه سكوتش در قبال شايعه سازان از چه رو بوده است؟ وچه سان قدرت طلب وطرفدار درغگويي بود زيرا سخن جانشين خود را در اين مورد وموارد مشابهه نپذيرفت كه ميگفت «...حرفهايي كه در جلسات خصوصي وعلني مجلس راجع به ارتش و وضع جبهه ها مي گويند دروغ است.نامه ها- ص246».
با وجود اين جو سنگين ارتش به يمن باور به خود سرفرازانه ايستاد وجنگيد تا ميهن در امان باشد تا آنكه شرايط مساعد قواي ايران در قبال ضعف دشمن از يكسو ونوع انديشه رئيس جمهور كه در آن جنگ وخشونت محلي نداشت وحتي مانع اجراي برنامه هاي كلانش در استقرار حكومتي مردم سالار ودمكراتيك بود ازآنسو وي را مجاب كرد كه با پيشنهاد صلح هيات ميانجي موافقت كند وخواستهاي به حق  سياسي ونظامي مردم وكشور را در پيشنهاد ملحوظ كردودر يك تجزيه وتحليل جامع ازعواقب وپيامدهاي داخلي وخارجي وقوع صلح خميني را مطلع كرد تا با آگاهي كامل تصميم بگيرد وحجت بر او تمام كرد«درباره پيشنهاد كشورهاي غير متعهد،دو برداشت از اين پيشنهاد مي توان كرد1- برداشت خوشبينانه:(الف)- با توجه به تركيب كشورهاي غير متعهد مامور ايجاد صلح مي توان اينطور برداشت كرد كه روسيه سودي در ادامه جنگ نمي بيند وآماده است فشار به عراق بياورد كه صلح را با توجه به انعطاف ناپذيري ما بپذيرد.قرينه هم وجود دارد در خبري كه حزب توده از جمله به دفتر امام فرستاده است از قول مقامات آمريكايي مي گويد كه جنگ وادامه آن به نفع آمريكاست.(ب)- وضعييت عراق خصوص از نظر نطامي خراب است پيشنهادهاي ما را نپذيرفت چون گمان مي كرد با ضربه هايي كه مي زند وبقول خودش چند شهر ديگر را مي گيرد خواهد توانست ما را وادار به تسليم به شرايط خويش كند.شكست او در همه جبهه ها وزيادي تلفات واسيران به او معلوم كرده است كه ادامه جنگ وضع را به زيان او تغييرخواهد داد بنابر اين با اين پيشنهاد قانع شده است،قبول حداقل ضرر
2- برداشت بدبينانه (الف)- چون روانشناسي ما را مي دانند كه هرچه را بگويند عكس آنرا مي كنيم پيشنهادي تا اين حد مساعد داده اند به اميد اينكه نمي پذيريم وپس از آنكه انزواي ما كامل شد ضريه كاري بزنند وبه عمر جمهوري اسلامي پايان بدهند.آمريكا هم كمال مساعدت را به عراق وضد انقلاب بكند ورژيم را تغيير بدهد .قرينه هم وجود دارد وآن فعال شدن ضد انقلاب است.(ب)-.پس از آنكه جنگ به پايان رسيد روسيه بعنوان اينكه خدمت بزرگ به ما كرده است از طرفي توقع سياست مساعد با خود را از ما داشته باشد واز طرف ديگر با توجه به اينكه ما بايد تجهيزات فراهم  بياوريم تا نكند عراق تجديد قوا كند واز سر مزاحم شود كه قادر به هيچ كاري در افغانستان نگرديم.بهر حال اگر بنا را بر صلح بگذاريم بهتر از اين پيشنهاد ،پيشنهادي ممكن نيست بما بكنند براي اينكه يك منطقه غير نظامي در ايران وعراق بوجود مي آيد ودر نتيجه:1- شط العرب در كنترل كامل ما مي ماند وعراق هم از استفاده از آن محروم م است وهم نمي تواند از خليج فارس نفت خود را صادر كند بنابراين چيزي بدست نياورده بلكه وضع بدتري هم پيدا كرده است كه قابل تحمل نيست وخصوص با تمام شدن جنگ وضرورت بازسازي.2- از مرزهاي خاكي هم عقب مي رود يعني زمينهايي را هم كه موافقتنامه 1975بدست مي آورد.فعلا محروم مي گرد وابتكار عمل در همه زمينه ها بدست ما مي افتدما خواهيم بود مه شرايط وموضوعات گفتگو را معين خواهيم كرد در واقع ما خود را به موافقتنامه 1975 مقيد كرده بوديم حتي آنرا شرط قرار داده بوديم اما حالا آزاديم در پيش كشيدن مطالب ديگر.اگر اين پيشنهاد را دليل بر ضعف كامل ارتش عراق بگيريم در اينصورت (الف)-بايد بدانيم كه انتشار اين پيشنهاد وعدم قبول آن از نظر افكار عمومي خود ما كه موافق جنگ نيست ،خوشايند نيست مگر آنكه ما اطمينان به پيروزي كامل داشته باشيم واين اطمينان را به مردم بدهيم وگرنه اگر اين پيشنهاد را نپذيريم وخداي ناكرده عدم موفقييت حاصل گرددكار رژيم جمهوري اسلامي وكشور ساخته است.(ب)- براي موفقييت كامل يك انسجام تمام عيار لازم است صاف وصريح بگويم كه حاكمان نادان سود خود را در ادامه جنگ توام با ناكامي مي بينند چراكه ادامه جنگ موجب تحكيم موقعييت آنها مي شود وناكامي سبب مي شود كه آنرا بگردن رئيس جمهور بيندازند وكار او را يكسره كنند ونمي دانند كه كار كشور ورژيم جمهوري اسلامي يكسره مي شود.(ج)- بنابراين لازم است يك دولت معرف هماهنگي عهده دار امور شود.(د)- حداقل بايد سياست حذف تدريجي رئيس جمهوروبي اعتبار كردن وي وپي در پي لايحه حذف اختيارات ناچيز او را تصويب كردن پايان پذيرد واگر اين كار مهم از جانب امام بعنوان حداقل حمايت سياسي از فرماندهي جنگ عمل نمي شود عدم دخالت كامل را رويه بفرمائيد تا اختلاف در افكار عمومي حل شود ورئيس جمهوري بتواند آزادانه حرف بزند وبرخورد كند.(ه)- مهمات واسلحه وتجهيزات بقدركافي خريداري ودر اختيار قرار بگيرد اميد به فضل خدا كه با توجه كامل به همه جهات تصميمي در مصلحت اسلام وكشور اتخاذ فرمائيد. نامه ها- ص520تا 525 ». اما آنانكه چيزي در علن نداشتند تا اشكار كنند در جلساتي محرمانه وكارشكني هاي اينبار خيانت بارتر در خلوت به خميني كه از ماهييت رفتارش با خبر بودند كه قدرت ابتكار عمل نداشت وفقط عكس العمل مي شد [زيرا بنابر اسناد همين تحقيق در همه موارد جانب شايعه سازان را بر طرف حقيقت وجانشينش در فرماندهي كل قوا ورئيس جمهور منتخب يك ملت ترجيح  مي داد] باوراندند كه اگر بني صدر در جنگ موفق شود شما هم جلودار او نخواهيد شد(نقل به مضمون).اين به محقق مي فهماند كه انان از محبوبيت ومقبوليت رئيس جمهور اگاهي داشتند كه بدين اندازه به اظطراب افتاده بودند ومشخص مي سازد كه به چه ميزان خائنانه حاضر به تداوم جنگ بودند تا در خفاي آن بتوانند بر ضدييت ها وجلوگيري از بناي حاكمييتي ملي ومردمي كه انتظار تاريخي ملت ايران بود بيفزايند تا اخرين مانع زورگوي شان (رئيس جمهور)را از سر راه بردارند.خوشبختانه اقاي رفسنجاني امكان صلح را اعتراف مي كند «..با آقاي رجايي درباره پيشنهادات هيات صلح غير متعهدها صحبت كرديم،پيشنهاد ايجاد منطقه غير نظامي درخاك ايران همراه با خروج نيروهاي عراقي را داده اند.بعضي از نظامي ها واقاي بني صدر مايلند با تعديلي بپذيرند.عبور از بحران- ص106».اين تعديل همان خواستهاي ويژه ايران بود كه شرايط صلح را كاملتر وبه نفع ايران مي كرد.همچنين شوربختانه به خيانتي اقرار مي كند كه درآن محرض مي شود چگونه شرايط جلوگيري صلح را فراهم آورده اند واين با موافقت خميني هم بوده است «..در پيام امام در مورد جنگ وهيات ميانجي هم مطالبي آمده كه سياست آقاي بني صدر را محكوم مي كند.آقاي بني صدر در كارنامه ديروز نوشته مايل است به جنگ خاتمه بدهد وصلح كند ولي شعارها وراه پيمايي امروز واظهارات امام يقينا راه را براي ايشان بسته است.عبوراز بحران- ص52».
  معلوم است اين راه پيمايي ها  ساختگي وطراحي شده بوده تا بتوانند به دروغ تبليغ كنند كه مخالفت با صلح جنبه مردمي داشته است كه نه تنها اينچنين نبوده بلكه شرايط جنگ به گونه اي بوده كه علاوه بر بني صدر كه مسئول اوليه جنگ بود گروه هاي سياسي ديگر نيزبه مساعد بودن شرايط آگاه بودند زيرا «..آقايان كيانوري وعموئي از رهبران حزب توده امدند واطلاعاتي اوردند.معتقد بودند فعلا زمان براي پذيرفتن صلح وخاتمه دادن به جنگ مناسب است .من گفتم آمريكا هم كه موافق صلح است. عبور از بحران-ص108» [در واقع يك فرافكني،تا با انتساب موافقت صلح به امريكا بتوانند طرفداران صلح را هم جانبدار منافع آمريكا قلمدادكنند وصلح را آمريكايي به مردم بقبولانند].خيانتي شرم اور وتا ابد نابخشودني كه قلم تحقيق را مي خشكاند و قلب محقق را جريحه دارمي كند.          رفسنجاني مشخص مي كند كه چگونه وبا همكاري چه كساني دست به خيانت مي زده است وجزيئات را هم برملا مي كند«قرار بود در نخست وزيري با آقاي ضياءالرحمن رئيس جمهور بنگلادش وحبيب شطي(از اعضاي هيات ميانجي كه براي پيگيري مسئله صلح به ايران امده بودند)ملاقات كنيم كه نرفتم بعد معلوم شد آنها هم نيامده اند.زيرا توقع داشته اند اين ملاقات درهتل يا خانه سفيرشان انجام شود واقاي رجايي قبول نكرده اند  واز طرف ما نسبت به انها بي اعتنايي شدواين خوب نيست زيرا آنها تقاضا كرده اند كه با من واقاي رجايي وبهشتي ملاقات كنند.عبورازبحران- ص108».
آيا وقتي صحبت از يك امري به اين اندازه مهم وملي در ميان بود جايي براي كم كاري در تشريفات بود؟انهم در سطح ملاقات سياسي كه تشريفات لازمه آن است؟ نه آنكه آنان با اين اعمال مخافت با صلح مي كردند؟ونه انكه مشكل آنان مردم  وجنگ ومملكت نبود؟بيهوده نبود كه رجايي در مسجد سپهسالار مي گفت نيمي از ايران برود بهتراز آن است كه با  اين ارتش پيروز شويم.(نقل به مضمون)وخميني جنگ را نعمت مي خواند.وآن را بيهوده هشت سال ادامه دادند پيروزي را به شكست بدل كردند وبعد از قرباني كردن يك نسل وبرباد دادن آرمانهايش جام زهر را هم به او خوراندند وشرم وحيا نشناختند وصفت مقدس به جنگي دادند كه سراسر خيانت بود.
درفرهنگ آزادي وانديشه كثرت گرايي وخردجمعي تضارب آرا و اختلاف نظر نه تنها مشكل تلقي نمي شود بلكه عامل جريان باز اطلاعات و لازمه رشد وتكامل انديشه هاست وسبب پالايش ادعاها ونظريات از سره وناسره در منظر خاص وعام كه ذينفع  وقضات اصلي  كارايي تئوري ها هستند،مي گردد.لذا او كه آزادي را هدف كرده بود روش را نيز آزادي برگزيد وبراي هويدا كردن حق از باطل،وآزاديخواهي از قدرتمداري وآنكه بر مردم مشخص كند كه اين نزاع ها بر سر چيست.پيشنهاد بحث آزاد ومناظره تلويزيوني را داد. تا حجت را بر مدعيان تمام كند.به اين شكل «...در مورد بحث آزاد با گروهها هم گفتم امروز اعلاميه را بدهند به راديو و تلويزيون .نامه ها- ص394».اما آنانكه كار ملك وميهن را در جلسات محرمانه وبه دور از مشاركت واطلاع مردم ساز مي كردند چنان غافلگير مي شوند كه گويي آب بر آشيانه موران ريخته باشند.طرح اين پيشنهاد توسط رفسنجاني هم تاييد مي شود«...شب در منزل آقاي ناطق نوري مهمان بوديم رفقاي معمم آقايان بهشتي،باهنر،خامنه اي و..بودند ودرباره روحانيت مبارز وشاخه روحانيت حزب ومناظره پيشنهادي آقاي بني صدر مشورتهايي شد وتصميماتي اتخاذ شد.عبورازبحران- ص85».وسپس از تشويشها وچاره جويي ها كه مجبور به توسل وامداد از خميني مي شوند هم ياد مي كند و مي آورد«..به زيارت اما رفتم،با امام درباره مسافرت به كره شمالي ومناظره با گروهها در تلويزيون مشورت كردم.امام موافق با هر دو بودند ولي از اينكه خود ماها با آنها در تلويزيون ظاهر شويم راضي نبودند ونظرشان اين بود كه افرادي غير معمم ونه خيلي مشهور شركت كنند.عبور از بحران-ص86».مشخص است كه خميني جاي بيطرفي، خود طرف مقابل است وگرنه مشورت با او واظهار نظر متمايلش به گروه معممين چه ضرورمي بود؟وچه معني داشت؟ در اين قضييه هم همان مسير شناخته شده خميني –حزب-خميني را طي مي كنند تا به هدف برسند چون در جلسات حزب هم همين نگرانيها ديده مي شود«...عصر در شوراي مركزي حزب جمهوري شركت كردم بحث روي شركت در مناظره تلويزيوني متمركز بود.اكثريت مي گفتند شركت نكنيم بخاطر حضور حزب توده وفدائيان وچون جناح ليبرال نمي آيند تقصير از آنهاست وحربه از دستشان گرفته مي شود.آقاي بهشتي طرفدار شركت بودند وخودشان هم آماده شركت در بحث.چون امام ترجيح مي دهند خود ماها نباشيم اين هم مانعي به حساب مي آيد.عبور از بحران- ص97».محتمل است چون واقف بودند كه حقي واعتباري دستشان نبود هراس داشتند كه در اذهان عمومي شكست بخورند وبدان عمل اعتبار خميني با يك مناظره يك شبه بر باد رود.از اين رو نمي خواست معممين شركت كنند.وقتي رئيس جمهور از قصد اين ترديدها كه فرار از روشنگري بود با خبر شد مصمم تر بر پيشنهاد خود پايداري كرد واحمد خميني را از آن آگاه كرد«...بحث آزاد را قرار بود وآقايان فكر مي كردند مجاهدين نمي پذيرند.آنها وديگران پذيرفتند وآقا فرموده بودند تضمين مي كنند كه انجام بگيرد.حالا عمل بفرمايند،راديو وتلويزيون بازي در نياورند وطبق موازين بحث آزاد تحت نظر اينجانب انجام بگيرد،جو آرام بگيرد...طوري كرده اند كه در نزد مردم آقا رئيس حزب هستندوحزب توده وفدايي وغيره جزء ائتلاف،بخدا مرگ جمهوري است.بنظر اينجانب آقا بياني بفرمايندكه دست از زد وخورد برداريد،دولتي ها هم نبايد بي دليل مزاحم بشوند بحث ازاد كنيد وآرامش را حفظ كنيد.اقايان زمينه سازي انتخابات قلابي را مي بينند اما بخاطر دستمال  دارند قيصريه را به آتش مي كشند.نامه ها- ص514».
با اين موضع گيري ها مبرهن بود كه آنها هيچ شناخت واعتقادي ازكارايي بحث آزاد نداشتند ولي بدليل قرار گرفتن در عمل انجام شده آقاي بهشتي بعنوان مدافع وعلاقه مند در ان بحث شركت ميكند.برگزاري اين مناظره در ايامي كه آنان شديدا بدنبال برنامه هاي پاياني حذف بودند خود گواه بر نمايشي بودن اين اقدام داشت
از يادداشت 4خرداد هاشمي رفسنجاني اين تضاد پيداست كه از يكطرف از سخنراني خود در ضدييت با انديشه بني صدر وكليه مخالفان مي گويد وتاكيد بر تداوم پياده سازي رويه مكتب گرايي واسلام فقاهتي به شكل يكسويه وبي توجه به اقبال واستقبال جمعي آن مي نويسد« در جلسه وعاظ تهران در مسجد شهيد مطهري شركت كردم حدود پنجاه نفر بودندجلسه خوبي بود درباره اهميت انقلاب اسلامي واينكه براي اولين بار حكومت اسلامي شيعي بر اساس ولايت فقيه واحكام اسلامي وحاكميت فقه اسلام بوجود آمده وريشه اختلاف ما وليبرالها همين جاست كه انها فقه ما وولايت فقيه را قبول ندارند وپس از تدوين قانون اساسي در گيريهاي جدي شروع شد .نمونه هايي از اظهارات بني صدر وبازرگان وديگران را نقل كردم.عبور ازبحران- ص127». واز طرف ديگر درهمان روز از مناظره نمايشي ياد ميكند«شام در همان مجلس صرف شد ودير وقت به خانه آمدم،تلويزيون مناظره آقايان بهشتي،پيمان،كيانوري،فرخ نگهدار،عبدالكريم سروش وايت الله مصباح را پخش مي كرد تا ساعت يك وربع بامداد بيدار ماندم.همان صفحه».همچنين از اقوي دليل بر اين بازي سياسي توقيف روزنامه «نامه مردم» مربوط به آقاي كيانوري(حزب توده) توسط يكي از شركت كنندگان در همان مناظره يعني آقاي بهشتي در طرح توقيف روزنامه ها بود.در ياداشت 17خرداد يعني دوهفته بعد از مناظره در عبور از بحران آمده است«..شب در جلسه مشترك نمايندگان ومجريان حزب شركت كردم.مقداري درباره گراني بحث شدوسپس درباره تعطيل روزنامه ها آقاي بهشتي عمل را توجيه كردند..آقاي لاجوردي دادستان انقلاب دفاع كرد واكثريت حضار ايشان را تاييد كردندوقرار شد عقب نشيني نشود.عبورازبحران- ص141».وشگفت اينكه دليل را چنيين توجيه كردند«اين حزب (توده) در حال توطئه عليه جمهوري اسلامي ومباني مقدس اسلام مي باشد.اطلاعيه دادستان انقلاب اسلامي-اسدالله لاجوردي.17خرداد».حال آنكه فلسفه مناظره وجود همين اختلافها بود.
بدعت حزب جمهوري اسلامي از عجايب روزگار ماست كه درآن يك حزب با ظاهر فعاليت سياسي،براي پيشبرد اهدافش مجهز به انواع امكانات دولتي وعمومي ومسلح به ابزار سركوب ومجاز به انواع دخالتها،كارشكني ها وقانون شكني ها وكارگزار همه امورفرهنگي واجتماعي واقتصادي ونظامي و...با وجود قوه مجريه وبالاي سر همه ارگانها ونهادها بود.آنهم با رويكرد ضدييت علني با نهاد اجرايي ورسمي كشور.در عبور از بحران كه نظر كني از اين حقايق فراوان مي يابي بعنوان نمونه «..عصر در جلسه شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي رفتم،درباره مسائل روز چند ساعتي بحث كرديم.روي برنامه هاي اقتصادي بمنظور تعديل ثروت ورفع تبعيضات اقتصادي بحثي شد وتصميماتي اتخاذ گرديد.عبورازبحران- ص45».
«..سپس در جلسه دفتر سياسي حزب جمهوري اسلامي شركت كردم درباره اوضاع بعد از چهارده اسفند دانشگاه بحث شد وتحليلي از رابطه خط امام با امام واوضاع جنگ وهيات ميانجي وكنفرانس اسلامي طائف مطرح گرديد.عبورازبحران- ص48».
با كشف اين واقعييات شك نمي توان كرد كه تشنه گان قدرت مخالفت خود با رقيب سياسي را با ضديت بر مبناي خذف ابتدا معاوضه كردند وسپس همه تصميمات وبرنامه هاي حذف را در جلسات حزبي[ كه بايد علي القاعده برنامه هاي شخصي باشد] مي گرفتند وتوسط بازوها واهرمهاي بيروني شان مثل نهادهاي انقلابي ودولتي ودر راس همه مجلس كه مجاز به دخل وتصرف در آنها بودند اجرا مي كردند وشكل وظاهر قانوني به آن مي دادند وبراي هرگونه مخالف، قواي مسلح سركوب(سپاه پاسداران- كميته ها- حزب الله و...) هم داشتند.نتيجتا زنجيره كودتا رابا اين حلقه ها مي توان تكميل كرد.1- تاسيس حزب جمهوري اسلامي بعنوان اتاق فكر وتصميم گيري ها سوار بر محور خذف وسركوب2- تقلب در انتخابات مجلس براي كسب اكثريت موافق ودر عين حال مطيع بعنوان يك مركزبه ظاهر مردمي تاكه وانمود شود جمله تصميمياتش حمايت مردمي دارد 3- تصويب لوايح مختلف درمجلس به كمك همان اكثريت در جهت سلب اختيارات قانوني رئيس جمهور4- تحميل محمد علي رجايي به عنوان نخست وزير نفوذي وضد در دولت براي اجراي برنامه هاي حزب جمهوري اسلامي در بدنه قوه مجريه كه سياست مردمي را دنبال مي كرد باز به كمك همان اكثريت موافق ومطيع5- تضعيف ارتش بي كم وكاست وبناي يك ارتش موازي با نام «سپاه»  كه كاملا در اختيار وهماهنگ باشد براي زمان سركوبها6- مخالفت با صلح و ادامه جنگ تا در سايه آن وبه هنگام درگيري ذهن جامعه در شرايط بحران ،بتوانند ستون پايه هاي استبداد جديد را مستقر كنند.كه در همه موارد به يك كارگردان بعنوان حامي مانند خميني نياز داشتند. وبدين ترتيب كودتاي خزنده برعليه تجربه مردم سالاري واستقرارحاكمييت مردمي را وارد مراحل آخرينش در ماه خرداد كردند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر